مراسم تقدیر و تجلیل از ممتازین علمی در سال تحصیلی گذشته دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دوشنبه بیست و هشتم مهرماه با حضور ریاست، اساتید و دانشجویان این دانشکده برگزار شد.

طلیعه این مراسم که با تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید توسط آقای سید محمد سجادی پور آغاز گردید و درادامه کلیپی از منویات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله) در خصوص ویژگی های امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابیطالب(علیه السلام) پخش گردید.

 در ادامه حجت الاسلام و المسلمین رحیم شرفی از اساتید حوزه و دانشگاه درباره این ایام، عید غدیر، روز مباهله و نزول سوره هل أتی به ایراد سخنرانی و مدیحه سرایی پرداخت.

پایان بخش این مراسم تجلیل و تقدیر از 13 نفر از دانشجویان برتر در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد که در سال تحصیلی گذشته موفق به کسب معدل بالای 19 در مقطع کارشناسی و 18 در مقطع کارشناسی ارشد شده بودند.

خانم ها زهرا صادقی منش با معدل 72/18، شیما پویا نژاد با معدل 44/18محبوبه عصمتی با معدل 44/18، مریم نخعی با معدل41/18 در مقطع کارشناسی ارشد و آقای مجتبی فردفانی با معدل 17/19، خانم ها سیده مهناز شریفیان فر با معدل 30/19، زهرا ملایی با معدل 19/19، فاطمه نیری با معدل 06/19، آمنه برزنونی با معدل 24/19 ، زهرا سعیدی با معدل 23/19 ، رویا زینلی با معدل 14/19، زهرا وقوعی با معدل 88/19 و زهرا خراسانی با معدل 76/19 در این مراسم مورد تقدیر قرار گرفتند.

بسم الله الرحمن الرحیم

یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکم مِّن ذَکرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ 13/ حجرات

استادی از شاگردان خود پرسید: به نظر شما چه چیز انسان زیبایی انسان را نشان میدهد؟

هر یک جوابی دادند: یکی گفت: چشمان درشت. دیگری گفت: قد بلند داشتن. سومی گفت: پوست شفاف و سفید و ....

در این هنگام استاد دو لیوان از کیفش درآورد . یکی از آنها سفالی ساده و دیگری بسیار لوکس و زیبا بود ، سپس در هر یک از آنها چیزی ریخت.

رو به شاگردان کرد و گفت: در لیوان کریستال و زیبا زهر ریختم و در لیوان سفالی آبی گوارا، شما کدام را برای نوشیدن انتخاب میکنید؟

همگی به اتفاق گفتند: لیوان سفالی را!

استاد گفت: میبینید؟ زمانی که حقیقت درون لیوانها را شناختید، ظاهر برایتان بی اهمیت شد.

.

.

آری چنین است که درون و باطن آدمی نسبت به ظاهر او، از اهمیت خاصی برخوردار است.

و این تقواست که ملاک برتری و زیبایی آدم است.

طبق آیه فوق، تفاوت قیافه ها برای شناختن  افراد از یکدیگر است.، نه فخرفروشی و. ..

تصور کنید اگر همه یک شکل بودند چه می شد؟!!!!!!!!!!

واسه ما که جشن فارغ التحصیلی نگرفتن، از این هاهم ندادن اما خوشا به حال اونایی که....

سلام علیکم؛ (با اجازه از آقای مزرعی عزیز مدیر معزز وبلاگ)

خبر دار شدیم دو نفر دیگه از فارغ التحصیلامون در مقطع کارشناسی ارشد (که البته میشه گفت ورژن اول فارغ التحصیلان مقطع ارشد دانشکده هستند)، آقای احمد عبداله زاده مهنه، در دانشکده علوم قرآنی قم رشته ی تفسیر تطبیقی و آقای محمد عاشوری در پژوهشکده نهج البلاغه تهران رشته تفسیر تطبیقی موفق شدن در مقطع دکتری قبول بشن. براشون آرزوی موفقیت در راه ترویج انس با قرآن کریم رو داریم.

یک روز در کشور ما قرآن‌خوانی مهجور بود؛ گوشه‌ای در تهران یا در مشهد، کسی مثل آقای مولایی پیدا شود که عاشق قرآن باشد و زحمت بکشد و جلسه پشت جلسه برگزار کند، تا در طی سال‌های متمادی تعدادی شاگرد را تربیت کند؛ آن وقت‌ها این‌طوری بود؛ این افراد در غربت بودند، و در معرض، در عَلم و جلوی چشم و در تلویزیون نبودند. (رهبر معظم انقلاب)

دو شب پیش، خبری کوتاه مبنی بر درگذشت استاد بزرگ قرآن کریم، ابراهیم پورفرزیب (مولایی)، از اخبار سراسری پخش شد. اما این «اکبر القرّاء» که درباره ی او حتی به اندازه ی یک بازیگر سینما و تلویزیون -که به هنگام بستری در بیمارستان، حتماً بخشی از اخبار به آن ها اختصاص پیدا می کند و از عیادت مسئولان از آن ها گزارشهای متعددی پخش می شود- گفته نشد، که بود؟

برای یافتن پاسخ این سؤال، این مطلب را بخوانید:

استاد مسلّم قرآن

هر چند که از روزهای تحصیل در دانشکده واسه ما که اولین ورودی بودیم، خیلی سال میگذره، ولی خاطرات شیرین اون روزها هیچ وقت از ذهنمون پاک نمیشه.

یکی از خاطرات به یادماندنی، سفر دو روزه ای بود که 9و 10 خرداد ماه 81  رفتیم.

دو تا مینی بوس از اون هیونداهای خیلی شیک، دانشکده گرفته بود، یکی ما سوارش بودیم، یکی هم آقایان ورودی 80 و دکتر علوی(ره) و استاد کبیریان و آقای غنی زاده و یک نفر هم از اوقاف، برنامه ریزی خوبی داشتن، ابتدا رفتیم نیشابور، یک روز اونجا بودیم وحسابی از مناطق دیدنیش لذت بردیم. بعد از نیشابور رفتیم کاشمر، یک شب و یک روز هم در آنجا توقف داشتیم. ادامه مطلب...

انگار روزی‌ام نبود هیچ مطلبی برای ویژه‌نامه‌ی غدیر داشته باشم. هرچه تلاش می‌کردم به درِ بسته می‌خورد. فرصت داشت تمام می‌شد که به ویدئوی شبکه‌ی تلویزیونی «اهل‌البیت(ع)» برخوردم: «نگاه به امام علی(ع) مسلمانم کرد». به! خوراک خودم است! هم تازه‌مسلمان و هم با محوریت امام علی(ع). ولی هرچه فیلم را نگاه کردم، نشانی از نقش امیرالمؤمنین در مسلمان شدن «علی اسمارت» ندیدم. 

با نومیدی ذهنم را در غدیر خم به پرواز درمی‌آوردم و دنبال مطلبی می‌گشتم که مستقیم از غدیر و امیرالمؤمنین(ع) بگوید. ناگهان این فکر از ذهنم گذشت: مگر می‌شود علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) در داستان هدایت علی اسمارت و این‌همه تازه‌مسلمان دیگر نقشی نداشته باشد؟ پس ثمره‌ی آن‌همه از خودگذشتگی، آن‌هم هفتاد روز پس از بیعت همگانی عدیر خم، چه بود؟ امام علی(ع) همین روزها را می‌دید که سکوت کرد و همه‌ی سختی‌ها را به جان خرید. از کنار آن‌همه فتنه، آن‌قدر زیبا و آرام عبور کرد تا امروز، علی اسمارت هم در «لانگ‌بیچ»، جنوب کالیفرنیا، از لابه‌لای علی‌ستیزی گمراهان عالم، نور علی(ع) را ببیند و اسم فرزندانش را هم علی، مهدی و زینب بگذارد. ادامه مطلب...

فکر میکنم اوایل پاییز سال 87 بود. یه روز بین دو نماز ظهر و عصر، استاد کبیریان بلند شدن و گفتن که به زودی عازم حج تمتع هستن. بعد گفتن که شعری رو سرودن در همین حال و هوا و اون شعر رو خوندن: کعبه را از شوق دیدار علی(ع) من زائرم...
چند وقت بعد، رفتم دفتر استاد (اون موقع استاد مسئولیت معاونت آموزش رو به عهده داشتن). گفتم استاد اون شعرتون رو میخواستم اگر ممکنه داشته باشم. استاد هم مثل همیشه با روی باز پاسخم رو دادن؛ گفتن براتون مینویسم. و بعدا نوشتن و رفتم ازشون گرفتم. اینجا تصویر دستنوشته ی استاد و متن شعرشون رو گذاشتم:

ادامه مطلب...

سلام دوستان داشتم تو نت میگشتم به نوشته ای رسیدم که جالب بود و یه جورایی حرف دل ما سادات رو نوشته بود. با خودم گفتم اینجا بذارم دوستان یه نگاهی بندازن. البته بعضی از مسایل مطرح شده توسط نویسنده رو بنده به شخصه قبول ندارم ولی کل نوشته رو میپسندم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اتفاقاتی که این چند روز برایم افتاد باعث شد تا به این فکر بیفتم که چرا باید سادات عیدی بدهند؟
اما اتفاقات: 1-همسر عزیز بنده: موسسه گفته اند که 10 هزار تومان سادات بدهند تا جشن برگزار کنیم. 2- کوثر: بابایی! خانوم مدیر گفته که 5 هزار تومان برای جشن فردا بدید. 3- محمد امین فسقلی من: بابا! خانوممون گفته، خب! گفته 2 هزار تومان از بابات بگیر برای جشن عید. 4- از خودم نگم بهتره! با این که 3 ماهه حقوق نگرفتم تاالان کلی پیاده شدم. تا فردا و پس فردا چه خواهد شد؟ تازه میوه و شیرینی و شکلات هم که باید باشه.
قرار بود تو این روز سادات تکریم شوند نه اینکه ورشکست بشوند! ادامه مطلب...

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین

بولایة علی بن ابی طالب و ابنائه المعصومین علیهم السلام

عیدتان مبارک.

التماس دعا