سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک روز، یک حدیث
تلاوت برگزیده
تلاوت برگزیده
ابراهیم عقیلی
ورودی 94


سورۀ انعام | آیه 59
به همراه تحلیل استاد ابوالقاسمی


بارگذاری

-----------------------------------------------
تلاوتهای مورد علاقتون رو به
razavyoon@chmail.ir
ارسال کنید. البته تلاوتهای اساتید
و دانشجوهای خودمون اولویت داره.


.:: بایگانی تلاوت ها ::.
تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
-----------------------------------------------
تصاویر خاطره انگیزتون رو به
razavyoon@chmail.ir
ارسال کنید تا تو این بخش قرار بگیره.

یک پایگاه خبری خارجی مدعی شده که «لیام نیسون» بازیگر مشهور هالیوود به دین اسلام مشرف شده است.

باشگاه خبرنگاران به نقل از السومریه نیوز نوشت که این بازیگر گفت بواسطه دیدن فیلمی در استامبول ترکیه با اسلام آشنا شده است.

روزنامه دیلی میل نیز به نقل از این بازیگر می نویسد: در سفر کاری به ترکیه از صدای اذان متاثر شدم. پس از آن تا مدت ها فکر فرو رفتم سپس با وجود آنکه 59 سال از عمرم گذشته است، به اسلام گرویدم. ( آره دیگه این همون مفهوم حدیثی است که: یک ساعت تفکر برابر با هزار سال عبادت است.)


کلیدواژه ها: تشرف به اسلام(1)،

[ جمعه 93/10/12 ] [ 10:42 صبح ] [ محمد رشیدپور (86) ]

 

شهادت رجایی و باهنر

«شهیدان عزیزمان مرحوم آقای رجایی و مرحوم آقای باهنر، حقیقتاً دو نمونه برجسته از یاران انقلاب و امام بودند. وقتی که اسم شهید رجایی و شهید باهنر می‌آید، مردم در ذهنشان نیست که فقط از دو شهید تجلیل می‌کنیم، می‌فهمند که یک جریان فکری و عملی و انقلابی است که مورد تجلیل قرار می‌گیرد(مقام معظم رهبری)».

شخصیت‌های تاریخ‌ساز، چه در زمان حیات و چه پس از مرگ، همواره زنده‌اند و بی‌تردید الگو و سرمشق برای دیگران به شمار می‌روند. دو تن از چهره‌های مؤثر و همیشه زنده انقلاب اسلامی، شهیدان محمدعلی رجایی و محمد جواد باهنرند که در لحظه‌های بحرانی مملکت و در مسیر تلاش برای اجرای عدالت، با جنایت شقی‌ترین شقی‌ها و خون‌خوارترین منافقین تاریخ، شهید شدند.به فاصله دو ماه پس از فاجعه هفتم تیر، ‌دومین توطئه خونین ایادی استکبار این‌گونه رقم خورد که در ساعت سه بعد از ظهر هشتم شهریور و در هنگام جلسه رییس جمهور و نخست‌وزیر، دفتر نخست‌وزیری را در خیابان پاستور منفجر کردند.

امام امت به مناسبت شهادت این عزیزان، پیامی صادر فرمودند که در بخشی از آن چنین آمده است: «در عین حالی که مصایب اینها مشکل است برای ما، لیکن کشور ما و ملت ما با تمام قدرت ایستاده‌اند تا همچون شهدایی تقدیم کنند».

شهید بزرگوار دکتر باهنر در کنار تحصیل علوم و همت و تلاش خستگی‌ناپذیر در پیشرفت تحصیلی، در زمینه کسب کمالات اخلاقی و اتّصاف به اخلاق حسنه اسلامی، ‌مجاهدات و مراقبت‌هایی را مبذول می‌داشت.در این زمینه گفتار مقام‌معظم رهبری بسیار گویاست: ایشان خصوصیات اخلاقی داشت که نظیر آن را ما خیلی کم داریم،‌ مرحوم شهید مطهری و بیش از ایشان شهید بهشتی بسیار شیفته خصوصیات اخلاقی دکتر باهنر بودند، مهم‌ترین ِخصوصیات ایشان این بود که کار زیاد و مفید و جمع و جور را بدون هیچ‌گونه تظاهر و هیجان ظاهری انجام می‌داد، مردی عمیق، صبور و بردبار، کم‌حرف، متین، پرکار، جدّی، صمیمی، صدیق و باصفا بود. ایشان در نوشتن خوش‌ذوق، ادیب و دارای نوشته‌ای آهنگین و زیبا بود و به هر حال یک انسان کم‌نظیر و برجسته بود».

شهید رجایی در خصوصیاتی نظیر صبر، متانت، عشق خدمت، سخت کوشی و خستگی ناپذیری، ایمان واقعی و اخلاص، عدالت طلبی و مبارزه با فساد،جدیت، پاک دامنی، صداقت و صراحت،صدق و صفا، توجه به محرومان و... زبان زد خاص و عام بود. با شاگردانش خیلی صمیمی بود. اگر از آنان لغزشی می‌دید، معمولاً نه با آنان تندی می‌نمود و نه آنان را از کلاس بیرون می‌کرد،‌بلکه غیرمستقیم بی‌آنکه به شخصیت کسی لطمه وارد آید شخص خاطی را آگاه و ادب می‌کرد. به طور معمول آغاز تدریس شهید رجایی در کلاس همراه با شادابی بود. او با ذکر یک حدیث درس را شروع می‌کرد، ‌وی اول زمینه لازم را برای تمرکز فکری دانش‌آموزان فراهم می‌ساخت، سپس مفهوم هر درس را با مثال‌های عینی و ملموسِ اجتماعی در ذهن شاگردان جا می‌انداخت.

اصولاً شهید رجایی را باید یکی از شکنجه‌دیده‌های نادر تاریخ نامید! مردی که بیش از هجده ماه در سلول‌های تاریک، مورد سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار ‌گرفت،‌او را ساعت‌ها به صورت وارونه بر نرده‌ها می‌بستند و شلّاق می‌زدند. آرزوی گفتن آهی و یا اقرار مطلبی از سوی آن شهید بر دل دژخیمان باقی ماند. یکی از علما می‌فرمود: ‌شهید رجایی با سادگی، تواضع و روحیه مردمی خویش در دوران کوتاه نخست‌وزیری و ریاست جمهوری، چنان افتخاری آفریده که پس از گذشت چهارده قرن از صدر اسلام، دوران پیامبر(ص) و حکومت حضرت علی(ع) اگر بخواهیم الگویی برای حکومت اسلامی در جهان معاصر ارائه بدهیم تنها سند، دولت کریمه شهید رجایی است.

روز هشتم شهریور که درتقویم کشورمان روز مبارزه با تروریسم نام دارد، مصادف است با عملیات کم سابقه تروریستی نسبت  به مقامات ارشد کشورمان در سال 1360 که به شهادت رییس جمهور و نخست وزیر کشورمان و تنی چند از همراهان آنهاانجامید.  این اقدام تروریستی که به دست عوامل ضد انقلاب وابسته به گروه های جاسوسی و اطلاعاتی غرب و با هدف مقابله با اراده انقلابی ملت ایران و فروپاشی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران انجام شد ، در میان سایر عملیات های تروریستی به دلیل شهادت نفرات اول و دوم دستگاه اجرایی یک کشور کاملا بی سابقه به شمار می آید.

تروریسم، از اساسی ترین معضلات جامعه جهانی و خطرناک ترین تهدیدها بر ضد حقوق ملت ها و ثبات بین المللی است. در طول تاریخ، به ویژه یک صد سال اخیر، تروریسم، ریشه مهم ترین تهدیدها بر ضد صلح و امنیت جهانی بوده است.

وضعیت دردآور و فاجعه آمیز بیشتر ملت ها و کشورهایی که در آتش جنگ و خون ریزی می سوزند و از آوارگی و فقر رنج می برند، معلول اغراض سلطه گرانه و تروریستی است. عمر ترور و تروریسم به قدمت بشریت است. تروریسم به همه اعصار، همه قاره ها و همه آیین ها تعلق دارد و نمی توان پدیده آشکار اضطراب و حس ناامنی در برابر دشمن نامرئی را که بر همه جا چنگ انداخته نادیده گرفت؛ گرچه می توان پیشینه تروریسم را به دوران جنگ سرد و رقابت میان دو ابرقدرت شرق و غرب برای ضربه زدن به دیگری نسبت داد.  واقعیت این است که اسلام، خود، بزرگ ترین قربانی تروریسم است. پیشوایان معصوم علیهم السلام همگی به دست حکومت های ستمگر ترور شدند و شربت شهادت نوشیدند.

نمونه روشن آن، مولای متقیان حضرت علی علیه السلام است که به دست ناپاک ترین دشمنان انسانیت ترور شد.اسلام اگرچه مبارزه بر ضد طاغوت های زمان، ستمگری و استعمار را محترم می شمارد و دفاع از مظلومان در برابر ظالمان و قدرت های سلطه گر را جهاد می داند، در مقابل، کشتن یک فرد بی گناه را به منزله کشتن تمام انسان ها دانسته است. امریکایی ها به مدت دو دهه سازمان تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) را زیر چتر حمایت مالی، سیاسی و تبلیغی خود قرار دادند و از جنایت های تروریستی آنان بر ضد مردم جمهوری اسلامی ایران حمایت کردند.

پدیده تروریسم، موضوعی است که برای ما ایرانیان که از قربانیان آن هستیم، آشناست. سازمان تروریستی منافقین که از حمایت های مالی سیاسی وتبلیغی برخی از دولت های مخالف نظام نو پای ایران بهره می برد با شیوه قهرآمیز و ترورهای فراوان، درصدد حذف فیزیکی عناصر کار آمد و طراحان نظام بر آمد تا با ایجاد خلأهای جدی در ارکان حساس کشور، ضربه‏ای اساسی به جمهوی اسلامی ایران وارد آورد شهدای محراب، شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور، شهیدانی چون لاجوردی، قرنی و صیاد شیرازی، از جمله قربانیان تروریسم بودند که به دست منافقان به شهادت رسیدند.

در این راستا، هشتم شهریور، سالروز شهادت مظلومانه شهیدان باهنر و رجایی، «روز مبارزه با تروریسم» نام گذاری شده است.استکبار جهانی در برابر این فعالیت های تروریستی، نه تنها هیچ واکنشی از خود نشان نداد، بلکه از آن حمایت می کرد.

پایه‏های اسلام ناب در رحمت، مهربانی، پرهیز از سنگدلی، بخشایش و گذشت است و این دین الهی، هرگز قتل پنهانی و بدون محاکمه و حکم قضایی را تأیید نمی‏کند. در واقع اسلام با کشتن انسان‏ها به غیر از حق، سرناسازگاری دارد و با آن مخالف است.اسلام همواره در جست و جوی امنیت و سعادت بشر بوده است. از این رو، یکی از وظایف مهم یک حکومت اسلامی را برقراری امنیت و حفظ جان و مال مسلمانان و غیر مسلمانانی می داند که در پناه حکومت اسلامی بر اساس قرارداد ذمه یا امان زندگی می کنند. ملت ایران، همیشه در راستای ایجاد صلح، دوستی و امنیت در جهان تلاش کرده و معتقد است آزادی، صلح و امنیت حق هر انسانی است و باید ریشه تروریسم را خشکاند.

جمهوری اسلامی ایران که هیچ گاه از ضربه های جبران ناپذیر تروریسم در امان نبوده، از سال های نخست طلوع خورشید انقلاب تا کنون،همیشه با ترور و تروریست مخالف بوده و به مبارزه با آن پرداخته است.

دولت جمهوری اسلامی ایران در 28 آبان 1382 لایحه مبارزه با تروریسم را تصویب کرد. بر اساس این لایحه، تهدید به ارتکاب یا جرایم و اقدامات خشونت آمیز از راه به وحشت افکندن مردم، برای تأثیرگذاری بر خط مشی، تصمیمات و اقدامات جمهوری اسلامی ایران، سایر کشورها و سازمان های بین الدولی، جرم تروریستی محسوب می شود. در این لایحه، هم چنین مقرر شده که برای پی گیری اجرای این قانون و هماهنگی های لازم میان دستگاه های ذی ربط، کمیته ملی ضد تروریسم با شرکت دستگاه های مربوط تشکیل شود.


 

 


کلیدواژه ها:
[ شنبه 93/6/8 ] [ 11:0 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]

 آثار دوستی های ناسالم

دانشجوی سال آخرم، دو سال پیش با پسری در دانشگاه آشنا شدم، مشترکات زیادی از نظر فکری و سلیقه ای داشتیم در آغاز قرارمان ارتباط کلامی و تلفنی و گاهی دیدار در گوشه و کنار دانشگاه بود. بعد از مدتی این ارتباط در خارج از دانشگاه ادامه یافت گاهی در پارک و گاهی در سینما و ... قرار ملاقات می گذاشتیم. از هر فرصتی برای تجدید دیداری استفاده می کردیم. روابط ما روز به روز عاطفی تر می شد. تا اینکه یک روز درباره ازدواج با من صحبت کرد. خیلی خوشحال شدم که او هم قصدش از این روابط (مثل من) ازدواج است. از آن روز به بعد گفتگوها و ارتباطات ما با هدفی مشخص و آرزوها و امیدها و قول و قرارها و اینکه کی و چگونه با خانواده مان در میان بگذاریم، چه تغییرات و تحولاتی در خود و زندگی آینده مان ایجاد خواهیم کرد.هیجان و نشاط با هم بودنمان بقدری ذهن و زندگی مرا به خود مشغول ساخته بود که به هنگام  خواب و مطالعه کتابهای درسی و در جمع خانواده و دوستان و به هنگام خوردن غذا و تماشای تلویزیون حتی سر جلسات امتحانی یاد و نام و چهره و حرکات و حرفهای او در ذهنم مرور می شد. شب ها را به امید دیدار او صبح می کردم. حسابی دلبسته و وابسته شده بودم. با خانواده ها در میان گذاشتیم حالا به راحتی با هم ارتباط داشتیم چرا که هم هدفمان ازدواج بود و هم مجبور نبودیم پنهانی با هم رابطه داشته باشیم. گاهی به منزلشان می رفتم و خواهر و مادر همسر آینده ام از من پذیرایی می کردند. ماجرای دوستی مان را والدین او فهمیده بودند. و می دانستند که ما حدود دو سال با هم روابط عاطفی و پنهانی داشته ایم. زمان به سرعت سپری شد.ادامه دوستی ها نه برای من و نه برای والدینم قابل تحمل نبود و می بایست از بلاتکلیفی خارج می شدم. با درخواست من قرار شد جلسه خواستگاری برگزار شود. روز موعود فرا رسید. از چند روز پیش با خوشحالی و شادابی تدارک دیدیم. همه چیز آماده بود. صدای تیک تاک ساعت منزلمون با ضربان قلبم مسابقه گذاشته بودند. شور و هیجان وجودم را در برگرفته بود. صدای زنگ تلفن طبق معمول مرا به سوی گوشی تلفن پرتاب کرد. دوست پسر سابقم را، حالا به عنوان همسر آینده و همیشگی تداعی می کردم. صدای او بود با شور و شیدایی تمام پرسیدم پس کجایید. چرا دیر کردید؟ با ناله ای سرد گفت: والدینم با ازدواج ما مخالفند تمام وجودم سرد شد. دست و پایم نای حرکت نداشتند. با صدای لرزان گفتم: چرا چی شده؟ گفت: مادرم میگن دختری که حدود دو سال با تو دوست بوده و گاهی تا ساعاتی از شب را در پارک و سینما و کوچه و خیابان بوده و روابط احساسی و عاطفی داشته از کجا معلوم با دیگران هم نداشته و نخواهد داشت.او به گونه ای صحبت می کرد که گویی با شکی که والدینش در دلش کاشته بودند، دلزده و نگران شده بود. گوشی را گذاشتم از آن روز لحظه ای روی خوش ندیدم. هر روزم اشک بود و ناله و گوشه گیری و از هیچ چیز لذت نمی بردم. هر کس به من می رسید سرزنشم می کرد. یاد حرفهای عاشقانه و هدیه ها و وعده ها و قرارها و با هم بودنها و خنده ها و شادیهایی که طی دو سال با هم داشتیم عذابم می داد. دچار افت تحصیلی شدم. ادامه تحصیل برایم ممکن نبود. دوستانم از من فاصله گرفتند. حوصله هیچ کس را نداشتم. نسبت به نماز و حجاب سست بودم، سست تر شدم. و امروز از آن همه شادی و نشاط و هیجان و گفتگوهای طولانی با او غم و اندوه و دلشوره و احساس حقارت و تنهایی برایم باقی مانده بود.

روابط دختر و پسر:

این ماجرای تلخ، یکی از هزاران نمونه ای است که همه روزه در گوشه و کنار جامعه بزرگمان روی می‌دهد، چرا؟چرا مشاوران، شاهدان، و پدران و مادران این همه داستانها و سریال های تلخ و تکراری را در زندگی دیگران و اطرافیان خود شاهدند، بدون اینکه پند و عبرتی برای گروههای بعدی باشد، باز از همان سوراخی گزیده می شوند که گروههایی قبلی گزیده شده‌اند. بیایید با هم مروری کوتاه داشته باشیم به آثار و عوارض اینگونه روابط، و نیز بازکاوی روابط گروههای غیر همجنس، باشد که زمینه های پیشگیری از حوادث تکراری مذکور فراهم آید.

پیامدهای روابط دختران و پسران:

یکی از پیش نیازها و کلیدهای موفقیت و آرامش در زندگی، آشنایی با روانشناسی ارتباطات و آگاهی از فنون و تکنیک های ارتباطی با گروههای مختلف اجتماعی بویژه گروه غیر همجنس می باشد.عدم تعریف روابط سالم و هدفمند بین گروههای غیر همجنس با تأکید بر رویکرد دینی و فرهنگ بومی و ملی، موجب تنش ها و تلخی های آزاردهنده بین اعضای خانواده بخصوص بین والدین و فرزندان نوجوان و جوان و نیز بروز آسیب‌هایی نظیر فرار دختران و پسران از خانه، ازدواج های ناموفق، دوستی های ناسالم دختران و پسران، احساس شکست و ناکامی در فرآیند این نوع دوستی ها و بدنبال آن گسترش اعتیاد، خودکشی، افسردگی، افت تحصیلی و دهها معضل و مشکل دیگر در بین لایه های مختلف اجتماع گردیده است بنابراین بازکاوی و تبین روابط دختران و پسران یکی از ضروریات بسیار مهم جامعه امروز ما به شمار می آید.

سه نوع رابطه:

در یک تقسیم بندی کلان سه نوع رابطه در جامعه امروز مابین گروههای غیر همجنس مشاهده می شود:

1-گروهی که بدون شناخت از مهارتهای ارتباطی و صرفاً با انگیزه های عاطفی، احساسی و البته با هدف ازدواج وارد عرصه روابط با جنس مخالف شده و با انگیزه‌ی شناخت بیشتر و آمادگی بهتر برای زندگی برتر! بر گستره و گرمی روابط می افزایند. و در این مسیر دیدارهای روزانه، گفتگوی تلفنی شبانه، پیامک‌های مستمر عاشقانه! و آرزوها و رؤیاهای کودکانه همه ذهن و زندگی دو طرف بخصوص، دختران را که عاطفی‌تر و زود باورترند را در برگرفته و در توهماتی افسانه ای فرو می غلتند. اما دیری نمی پاید که واقعیت ها چهره خشن خود را نمایان ساخته و واقعه تلخ مذکور بارها و بارها تکرار می شود.فرایند معیوب مذکور زمانی رخ می دهد که دختر و پسر می توانند بدون طی کردن راههای پرخطر، بعد از تحصیل شرایط ازدواج، از طریق یک رابط واسط مجرب و متعهد که ازدواج کرده و در روابط زناشویی، فردی موفق و خوشبخت می باشد استفاده کرده و به راحتی می توانند فرد را هم تا حدّ هشتاد درصد شناسایی کنند. بدون اینکه دامنه حرارت علاقه و شور و هیجان ارتباط بین آنها گسترش یافته و دلبستگی موجب به حاشیه رانده شدن عقل در تصمیم گیریها شود؛ همسر آینده خود را بهتر و دقیق مورد شناسایی قرار دهند. البته بعد از شناخت کلیات و تأیید رابط و واسط و خانواده شان، در نشست ها و روابط سالم و آشکار (و نه پنهان) در منزل و منظر والدین دختر، جزئیات هم روشن شده و گام های محکم و مطمئن خود را به سوی ازدواجی پایدار و ماندگار و عشقی مبتنی بر عقل (و نه احساسی ناپایدار و کودکانه) بر مدارند.

گروه دوم، دختران و پسرانی هستند که نه برای ازدواج که صرفاً برای به اصطلاح دوستی و گذران اوقات فراغت و ارضاء نیازهای عاطفی خود و کسب تجربیاتی نو و تزریق شور و نشاط و هیجان به زندگی تکراری، به طرح دوستی و رابطه می پردازند.این گروه ممکن است روزهای آغازین نسبتاً خوشی را با هم سپری کنند. اما وابستگی و علاقه ی توأم با تماسهای تلفنی، پیامک های مهیج و گفتگوها و دیدارهای پرخاطره تبادل هدایا و احساسات، این دوران را به فرآیندی غیرقابل بازگشت تبدیل نموده و دختر و پسر بدون تماس با یکدیگر (به شکل‌های مختلف) دچار نوعی احساس کمبود، کلافگی، بی حوصله شده و استرس و اضطراب و نگرانی، خوراک روزانه شان می شوداین گروه بدلیل غیر همجنس بودن نمی توانند برای همیشه دوستی خود را ادامه بدهند. چرا که بعد از ازدواج پسر یا دختر با فرد دیگری، قطع رابطه قطعی شده و طرفی که شاهد این ازدواج است، دنیایی پر از درد و حسرت و اندوه و احساس حقارت خواهد داشت. و آنکه ازدواج می کند، گاهی همسرش را با دوست غیرهمجنس خود مقایسه نموده، بین آن رؤیاهای شیرین و این واقعیت های نسبتاً تلخ و گزنده، گرفتار شده و زندگی را بر خود و همسرش تیره و تاریک نموده و با مرگ عاطفی(طلاق غیررسمی) هم آغوش می شوند.هر چه دوستی های قبل از ازدواج بیشتر و گسترده تر، درگیریها و تنش های بعد از ازدواج بیشتر، پس هیچ آدم عاقل و دوراندیشی به دوستی ها و در واقع دشمنی های قبل از ازدواج تن نمی دهند. این گروه نیز همچون گروه اول از نظر فعالیت های درسی دچار افت تحصیلی شده و به لحاظ روحی و روانی از بی ثباتی و ناآرامی و افسردگی رنج می برند. خوشی های کودکانه ی خیابانی. و تلفنی و ... به سرعت به پایان می رسد و زمستانی سرد و پر درد و حسرت فرا می رسد. از نظر اجتماعی نیز بین دوستان، آشنایان و خویشان، شکست سختی را متحمل شده و نگاه دیگران به این گروه، نگاهی توأم با بی اعتمادی و بدبینی خواهد بود.به لحاظ اخلاقی بی مبالات و نیز در بعد اعتقادی دچار تردید و دودلی در انجام فرایض دینی می شوند. چرا که همواره احساس گناه (رابطه عاطفی، شخصی، تحریک آمیز با نامحرم از نظر شرعی حرام و از نظر روانشناختی باعث خود کم بینی و بی ثباتی و استرس می شود) نموده و خود را در انجام تکالیف شرعی، سست و شکست خورده تلقی می کنند

 گروه سوم دختران و پسرانی هستند که دوران خوش دوستی های قبل از ازدواجشان بسیار وحشتناک‌تر و سیاه‌تر به پایان می رسد. که در این اجمال پیامدهای شوم و ناگوار این نوع دوستی ها را با تأکید بر خلاصه چند نمونه حادثه مرور می کنیم.

*دختری بعد از افشا شدن اهداف پلید دوست پسرش! تصمیم به قطع رابطه می گیرد. اما پسر با تهدید، خواهان ادامه روابط می شود. دختر امتناع می کند. پس با همدستی دوستانش، دوست دخترش را ربوده و یک هفته در زیر زمین منزلی مورد آزار و اذیت قرار داده و رهایش می کنند و از تمامی صحنه ها عکس و فیلم گرفته و دخترک را تهدید می کنند که اگر ماجرا را با کسی یا کسانی در میان بگذارند و دردسر ایجاد کند، با تکثیر و توزیع تصاویر مذکور در سطح محله و شهر، آینده اش را به تباهی می کشند. این، همان کسی بود که روز و شبی را بدون ارسال پیامهای عاشقانه و دیدارهای عاشقانه! با دوست دخترش سپری نمی کرد. قلب های تیرخورده و هدایای گاهی گرانقیمت و گردش ها و تفریح های پر از احساس و هیجان را از اصلی ترین برنامه های زندگی خود می دانست.

پسر جوانی بعد از مواجه شدن با مخالفت والدین دوست دخترش برای ادامه ارتباط و انجام ازدواج با پاشیدن اسید به روی دختر ساده لوح (که او را عاشق خود می دانست) زندگی و زیبایی او را لگدمال کرد.

دختر جوانی، بعد از مطمئن شدن از اینکه دوست پسرش با دختر دیگری طرح دوستی ریخته. در پی تعقیب برآمد،  آنان را در پارکی در حال قدم زدن دیده به خانه بازگشت درِ اطاقش را از داخل قفل کرد و گاز شهری را باز کرد و ...

خانم جوانی با نگارنده (به عنوان مشاور خانواده) تماس گرفت و گفت: بر اساس توصیه ها و گفته های شما و معیارهایی که برای انتخاب همسر به من داده بودید. با جوانی با فرهنگ و با اصالت ازدواج کردم دو سالی است که با هم زندگی می کنیم. زندگی خوب و خوشی داریم. امّا چند روزی است که زندگی آرام و شیرینم در گرداب ناآرامی و تلخی فرو افتاده است. سر و کلّه دوست پسری که قبل از ازدواج با او مدتی رابطه عاطفی و کلامی داشتم؟!، پیدا شده و با تهدید و ارعاب می گوید اگر با من نباشی تمامی خاطرات و با هم بودن هایمان را به همسرت خواهم گفت، چه کنم؟!

سرقت از اموال والدین و خویشان برای تأمین مخارج دوستی های خیابانی و پنهانی، بازی کردن با احساسات دختران ساده لوح و خوش باور با وعده ازدواج (پسر جوانی به 5 دختر وعده ازدواج داده و از هر 5 نفر مبالغی را به سرقت برده و صدمات حیثیتی به آنان وارد ساخته)، قتل های خانوادگی از دیگر عوارض و پیامدهای تلخ و ناگوار روابط دختران و پسران و دوستی های قبل از ازدواج است که همه روزه در جامعه روی می دهد.این دوستی ها چه به ازدواج منجر شود و چه به جدایی ختم شود در هر دو صورت آثار و عوارض تلخ و گزنده و سیاهی را در بر دارد. لذا هیچ آدم عاقلی به صرف گذران چند روز به اصطلاح خوش امروز، فرداهای خود را تیره و تباه نمی کند .

 


کلیدواژه ها:
[ دوشنبه 92/9/18 ] [ 12:44 صبح ] [ محمد رشیدپور (86) ]

بنام خدا



 

ارسطو فیلسوف بزرگ یونان در منطق و فلسفه خود در نتیجه نهایی علمی خود و دیگر اندیشمندان هم طراز خود در تعریف انسان معتقد است که انسان حیوانی ناطق است    ...

بارون دو منتسکیو حقوقدان و سیاستمدار بزرگ فرانسوی صاحب کتاب روح القوانین در عقیده اش، تعریف خود از انسان به این نتیجه کلی می رسد که انسان حیوانی اجتماعی است...

ولی من در نقد اینان و بر خلاف آنها در منطق و فلسفه خودم تعریفی که از انسان دارم و معتقدم که انسان حیوانی مقتدر است، زیرا انسان همیشه در طول تاریخ در تلاش بوده تا بتواند با توجه به میزان استعداد و توانایی که داشته و در درک و فهمش می گنجیده بر محیط خود و دیگران تاثیرگذار و مسلط شود ...

مثلا، ماشین با توجه به میزان باری که حمل میکند میزان قدرت خود را اثبات میکند... ؟!

نظریه ارسطو فیلسوف بزرگ یونان را این گونه نقد میکنم آیا واقعا صرف ناطق بودن انسان ،انسان از حیوان متمایز میشود چرا که دیگر حیوانات هم به نوعی و به شکل های خاصی ناطق اند چنان که تحقیقات آن را به اثبات رسانده است ...!

و آیا صرف ناطق بودن، انسان تاثیر گذار میشود ،آیا همه کشفیات انسان از ناحیه ناطق بودن انسان سرچشمه گرفته است...؟!

و در نقد نظریه بارون دو منتسکیو حقوقدان و سیاستمدار بزرگ فرانسوی ابراز می دارم که آیا تیب های دیگر حیوانات از جمله گله های زنبور عسل و موریانه ها و گرگ ها خود دارای اجتماع بخصوصی نیستند...؟!

ولی من هیچ چیزی جز اقتدار انسان را عاملی برای تمایز انسان با حیوان نمی دانم چرا که همیشه انسان قدرت تاثیر گذاری بر محیط را داشته و بلعکس همیشه محیط بر حیوان اثرگذاشته است ...

اختراع ها ،اکتشاف ها،تاریخ ها همه از انسان ها سر زده است نه از حیوانات...آیا اجتماعی بودن یا ناطق بودن انسان باعث این همه اختراع و کشفیات و تاریخ ها شد آیا قبول کردن وپذیرفتن این نظریه ها احمقانه به نظر نمیرسد؟!

آیا انسان صرفا اجتماعی ،میتواند تاریخ و یا جامعه بسازد؟مسلما خیر زیرا چندین هزاره سال است که در تاریخ اجتماع های زنبور عسل تغییری صورت نگرفته است وهمچنان شکل زندگی اش یکسان است... خود به خود نظریه منتسکیو نقد می شود.

این قدرت انسانی و اقتدار انسانی است که می توانیم از این طریق بین انسان و حیوان تمایز قائل شد این قدرت انسانیست که تاریخ می سازد ،جامعه میسازد ،اختراع و کشف میکند ،محیط می سازد ،ابزار و تکنسین خلق میکند، شاگرد تربیت میکند و بطور کلی تاثیر می گذارد نه تاثیر می پذیرد ...

بطور کلی انسان حیوانی مقتدر است.

بحث طولانی است بزاریم برای یه وقت دیگه ،که وقت نداریم.

یک نمونه از ناتوانی وضعف انسان امروز و یا انسان تاثیر پذیر :مد گرایی انسان امروز 




نمیخوام من مد باشم ،میخوام مد من باشم.


کلیدواژه ها:
[ یکشنبه 92/9/17 ] [ 7:20 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]

 

 

 

...علمی که برای دانشمند ایمان آور نباشد از دوحالت خارج نیست ،یک یا آن علم علم نیست،دو یاآن دانشمند ،دانشمند نیست...


کلیدواژه ها:
[ یکشنبه 92/7/21 ] [ 7:16 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]

لله ملک السموات والارض

ولمابلغ اشده ءاتینه حکما وعلما وکذالک نجزی المحسنین (22،یوسف)

کلید واژه ها.

علم و ایمان ،راستین و مقتدر... 

ایجاد مکتب ...

ایده ئولوژی... 

حرکت... 

فرهنگ...

شناختن زمان...

شناختن زبان...

علم به سنت ها...

تاریخ و جبرتاریخ... 

ایجاد آگاهی و عشق... 

علم به اراده آزاد انسانی... 

نفوذ وارتباط برای ایجاد قدرت...

شناخت شرک های اجتماعی...

تفهیم توحید اجتماعی...

ایجاد برابری و برادری...

دفاع وایجادحقوق انسانی زن...

شناختن روابط اجتماعی...

علم به دیالیکتیک انسان و جامعه...

ایجاد اعتقاد به شکستن جبر تاریخ بوسیله اراده آزاد انسانی...

ایجاد امید و رهایی واقشار جامعه...

ایجاد شور و شعور و عشق وکمال انسانیت...

ساختن انسان متعهد و مسئول...

آشنایی با شناختن نمونه های دقیق انسانی...

ساختن جامعه ایده آل...

شناختن عوامل  الیناسیون شدن انسان...

ایجاد تعاون وهمکاری و ساختن اقتصاد پویا ومتحرک...

...

---------------

هیچ کس آگاهانه بدکار نیست،بلکه همه از روی جهالت بدی می کنند.

وقتی انسان از عدالت بدور باشد از کلیه حیوانات هم شرور تر می شوند.

تغییر ناپذیری از خواص خرد های کوچک است.

نه برف و باران نه گرما و نه تاریکی شب نمی تواند پیک های تندرو را از حرکت بازدارد.

آگاهی بی اندیشه بیهوده است،واندیشه بدون آگاهی به نسبت خطرناک ست.

من الله التوفیق.        


کلیدواژه ها:
[ جمعه 92/7/19 ] [ 11:26 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]

 

باندیشیم نه اندیشه ها راتکرار کنیم ،حرف بزنیم نه حرف ها را تکرار کنیم ،رفتن رابیاموزیم نه ماندن را تقلید کنیم،وارد سرزمین شدن شویم تا به کامیابی این دنیا آن دنیا برسیم،زندگی کاروان مانند همیشه متحرک برای رسیدن به مقصد خاص پر ازعشق و شور وشعور داشته باشیم نه زندگی هتل مانند چون سکون وماندن ومردگی نداشتن هیچ مقصد وبی هدف ایستا آلود باشیم

 


کلیدواژه ها:
[ دوشنبه 92/7/15 ] [ 8:34 صبح ] [ محمد رشیدپور (86) ]

هوالمعشوق

با توجه به مناسبت نزدیک شدن روز فاطمه یا روز زن مطلبی از پیش به ذهنم رسیده بود که دررابطه ومناسبت طرح کنم از این که مطالب ارائه شده به نوعی دفاع از حقوق انسانی زن در جامعه امروز و زمان امروزکه یک حق حقوقی زن است وکه باید محترم شمرده شود به این آگاهی وشناخت نسبت به خودش با توجه به مذهبش داشته باشد طرح کنم وازطرف دیگرباتوجه به این که کارهای تحقیقی زیادی در مرحله تحقیقاتی وبررسی اند ولی از آنها مدتی غافل شدم تا به مناسبت ،این کار کوچک را برای زن نمونه وایده آل ارائه داده باشم.

 در دنیای امروزی که ما درآن زندگی می کنیم ودرعصر و زمانی و دوره ای از تاریخ و یا سلسله روابط اجتماعی خاص خودمان که در آن هستیم نسبت به دوران گذشته تفاوت وفاصله بسیاری درعقایدها وسنت ها ،رفتار وعادات اجتماعی ،فرهنگ ها ،روابط اجتماعی که حاکم بر عصر ما است ایجاد بحران،تضاد،آشفتگی دررفتار انسانی، طرزتفکر وبینش که به یک قدرت تحول شهیر است جبرا بر ما تحمیل شده است.در برابر این تضاد ،بحران،آشفتگی،رفتار انسانی،طرز تفکرکه اصولا همه این عوامل دست اندکار، باعث بوجود آمدن اصولا سه تیپ اززن درجهان، بخصوص جامعه های اسلامی وجامعه ایرانی شده است.

1.تیپ سنتی 2.تیپ مدرن یا متجدد یا اروپایی مآب 3.فاطمه که هیچ وجه اشتراکی بین دو نوع دیگر وجود ندارد.

بنابراین این قدرت تحولی که بصورت جبری بر ما تحمیل شده است. بحث بر سر انکار یا تائید آن نیست.بحث آن است که همچنان که جامعه ما تیپش تغییر پیدا میکند وهمچنان جوان ما ،مرد ما تغییر لباس، تغییر فکر،تغییر زندگی وتغییر جهت وتغییر رفتار اجتماعی می کند،زن هم جبرا تغییر پیدا می کند وامکان ماندن آن درقالب های سنتی ،کهنه،پوسیده،مرتجع همیشگی اش نیست.

یکی از خصوصیات قرن ما که خیلی مهم ست حتی از قرن های اخیر ،که چه در شرق وچه در غرب فاصله بسیار طولانی بین دونسلی است از نظر زمان تقویمی فاصله شان بین سی سال نیست اما از نظر زمان اجتماعی بین سی قرن است بین یک پسر ویک پدر واین فاصله قابل نزدیک شدن نیست.از آنجایی در گذشته جبرا جامعه ها ثابت بودند ارزش وخصوصیات اجتماعی قابل تغییر نبودند ،ولی امروز با توجه به این که جامعه ها همیشه وبه سرعت در حال تحرک وحرکت هستند این ارزش ها وخصوصیات اجتماعی قابل تغییرند.در برابر این واقعیت اجتماعی درحال تغییر اگر کسی ناآشیانه بایستد وبه نق زدن ،فحش دادن،تهمت زدن قناعت کند کار عبث وبیهوده ای کرده است واگر کسی بعنوان متفکر ویا بعنوان نصیحت گو وادار کند در برابر هر گونه تغییری وتبدیلی مقاومت کند این در واقعیت امر دعوت به یک گمراهی کرده و واقعیت جبری را نادیده گرفته است.بنابراین یک واقعیتی است که در برابرش ایستاده ایم که هست و روز به روز به طرف آن پیش می رویم وروز به روز به طرف ما پیش می آید که هر لحظه شدیدتر می شود وهیچ کس امکان نادیده گرفتن آنرا ندارد و امکان مقاومت در برابرش را ندارد.

اسلام در برابرچنین پدیده جبری، چه قانون علمی یا کشف علمی اجتماعی تازه دارد که می تواند انجام دهد. می بینیم که یکی از خصوصیات اسلام در برابر دیگر مذاهب بین المللی که وجود دارد دربرابر این پدیده ،واکنش اسلام که مقصود سنت پیامبر است (سخن ،رفتار وتقریر)چیست .اما یکی از حساس ترین کاری که پیامبر انجام می داده ،روش یا متد کار پیامبر دربرابر واقعیت جبری جامعه بوده است.دربرابر پدیده جبری اجتماعی ،ایجاد پدیده ای اجتماعی تازه ،یا برای تغییر یا اصلاح یک پدیده اجتماعی موجود یک جور،یک روش یا متدی بکار برده که برای ما در همه مسائل دیگر یک سر مشق بزرگ علمی ست.

حج پیش از اسلام یک سنت خرافی،گذشته گرایی وپوسیده برای تجلیل یا عملا به نفع تجلیل از بت پرستی به نفع اقتصاد جامعه قریش بود.رهبر محافظه کاراین پدیده را حفظ می کند چرا که نگهبان سنت است اعتقاد بر این است که اگر ما ناگهان تغییر بدهیم ریشه ها وروابط اجتماعی که مثل سلسله اعصاب اندام های اجتماعی نمود گرفته اند از هم گسسته می شوند و جامعه ناگهان دچار یک آشفتگی بسیار خطر ناک می شود بخاطر همین است که بعد از هر حادثه ای انقلابی بزرگ یک آشفتگی و هرج ومرج و یک دیکتاتوریک پیش می آید که این ها لازم ملزوم یکدیگرند.اما انقلابی معتقد است که اگر ما سنت های کهنه را نگه داریم جامعه را همواره در کهنه گی و گذشته گرایی ورکود نگه داشته ایم بنابراین رهبر آن است که آنچه را از گذشته بند ها وقالب ها دست و پای روح ،فکر،اراده وبینش ما بسته ناگهان در هم فرو بریزیم و بگسلیم و همه راآزاد کنیم وبا یک قیچی همه این روابط با گذشته با خلق وخوی وعاداتمان ببریم وبعد جاش قوانین تازه ،رفتار اجتماعی تازه بگذاریم وگرنه جامعه رو منحط ،مرتجع وراکد نگه داشته ایم.

ولی محمد هر دو استدلال متناقض را با یک عمل خاصی می پذیرد.سنت ها را در حالی که نگه می دارد تا جایی که امکان نگه داشتن است از درون به شکل انقلابی دگرگون میکند وبراین اساس، این استعداد در، سنت جاهلیت داشت که زائر پیش از اسلام در عین حال بت خانه می دانستند ومعتقد بودند که ابراهیم خلیل الله اینجا را بنا کرده از همین اصل اعتقادی و حقیقت که در این درون سنت جاهلی وجود داشت از سنت خرافی استفاده کرد و حج را بشکل زیر بنایی برای حفظ منافع قریش واقتصاد تجار مکه بود وبرای نیازمند کردن قبایل متفرق عرب به اشراف قریش بود وبعنوان قلب بت پرستی در جاهلیت بود تبدیل کرد به یک سنتی که بزرگترین و زیبا ترین وعمیق ترین سنت توحید.فاصله ای طی کرد از قبایل بت پرستی نژادپرستانه به یک پرش انقلابی برای تبدیل یک سنت به یک رسم مبتنی برتوحید ووحدت بشری وتوحید الهی که کاملا مغایر ومتضاد با شکل اولش در عین حال که مردم عرب احساس یک آشفتگی ،گسستگی با گذشته گرایی در هم ریختن همه ارزش ها وتقدسات نکردند بلکه احساس احیاء وتحقق ویا تمییز شدن تصفیه که سنت همیشگی شروع کردند.درواقع انقلاب در درون سنت ها با حفظ فرم اصلاح شده سنت ها .

یکی از خصوصیات اسلام واقعیت های جبری جامعه قبول و اعتراف می کند ووقتی اعتراف کرد بعد می تواند کنترل کند ،هدایت کند و مقیدش کند وبعدش برآن مسلط شود پس این اعتراف ها وواقعیت های موجود برای این است که آن واقعیت ها را بتوانیم کنترل و هدایت وبرآن مسلط شویم ،اگر انکار کنیم او بر ما مسلط می شود.

بنابراین حال برای روشن شدن بحث اصلی که باید به آن اشاره کنیم می پردازیم.همچنان که می بینیم جوان ما،دختر ما ومرد ما تغییر تیپ می دهند ونسل فردا هیچ شباهتی با نسل دیروز نخواهد داشت واقعیت هم همچنین است.اگر انکارش کنیم این تغییر وتبدیل دور از کنترل ماست دور از کوچکترین دخالتی بتوان کرد دور از کوچکترین تاثیری که بتوانیم روی این تغییر داشته باشیم ،انجام می شود ما اگرکنترل نکنیم نه تنها آزادانه تغییر پیدا میکند بلکه عوامل ودست های دیگری تغییرش می دهند به شکلی که لازم دارند چنان که می بینیم تغییر می دهند ،ازطرف دیگر اگر بیهوده در برابر آن بایستیم در برابریک جبر ایستاده ایم و جز شکسته شدن ومنفور شدن وحتی این انحراف تصحیح کردن وعکس العمل در نسل آینده بوجودآوردند نتیجه ای نخواهیم گرفت.باید بپذیریم ،باید اعتراف کنیم تا بتوانیم خودمان در این تغییر تیپ دراین تبدیل نوع دراین دوره انتقال ازیک شکلی به یک شکل تازه خودمان فهم داشته باشیم وبتوانیم این دوره انتقال را خودمان هدایت کنیم.

بنابراین برای این تغییر وتبدیل احتیاج داریم به آشنایی،به شناختن ،به زمان را فهمیدن وتیپ ها را دریافتن به سنت های کهنه خودمان را با نظرعلمی ،انتقادی ارزیابی کردند وارزش هایی که امروزدردنیا بر مرد وزن عرضه میشود آشنا شدن ویکایک آنها را خوب و بد کردن واز همه مهم تر به سنت های گذشته وبخصوص به فرهنگ و عقایدمان و بخصوص به شخصیت های به عنوان الگو ،به عنوان نمونه ایده آل،به عنوان تیپ های برجسته و سنبل در مذهب ما ودر تاریخ ماهستند آنها را دقیق وبا یک نگاه تازه ،وبا یک نگاه ارزیابی علمی وبا یک توجه ای بعنوان نه فقط نگاه مذهبی بلکه به عنوان احتیاج فوری و اورژانسی به شناخت این تیپ ها واین چهره های بزرگ واین شخصیت ها وارزش های متعالی داریم همه این ها رابررسی کنیم تا در این دوره خطیر انتقال از تیپ های سنتی کهنه وبه تیپ های جدید تحمیلی صادراتی یک نقش هدایتی وراهی روشن داشته باشیم تماشاگر تسلیم شده بی اراده یا نق نق های بی اثر کهنه نباشیم.

اعتراف به این دو واقعیت که الآن در برابرش در جامعه وجود دارد چه باید کرد؟ 1-تیپی است که متعصبانه ،سنت کهنه موجود علی رغم زمان می خواهد حفظ کند ونمی تواند حفظش کند .2-بعنوان تیپی روشنفکری یا تجدد مآبی یاآزادی انسانی افراطی که اولین ضربه را بخود زن می زند.

پس چگونه می توان از این دو تیپ که یکی سنتی که زن را از حقوق اصلیش که همان آزادی انسانی زن است در زمان و عصرش برخوردار شود در واقع این جزحقوق شایسته هرزنی است که از آن محروم مانده است واز او جبرا سلب شده است وچگونه می تواند آن را بدست آوردو شدنش را با توجه به حفظ انسانیت خود در جامعه اش خودش انتخاب کند با توجه به اراده آزاد که خداوند در وجود هر کس نهاده حق انتخاب داشته باشد وآن را از قالب های سنتی کهنه آزاد شود و طبق عصر و زمانش فکر کند وطبق فکرش حق انتخاب داشته باشد واز طرف دیگر تیپ اروپایی مآب ومتجدد که زن را بصورت عروسک های مصرفی درآورده که درست مثل کالا خرید وفروش می شوند گوشت های قربانی برای دستگاه های تولید اروپایی در واقع یک شخصیت تحمیلی و صادراتی بدون حق انتخاب ویا داشتن یک انتخاب بی اراده.

چه باید کرد؟ چه باید کرد؟  سوال اساسی که باید به زنان جامعه خودمان پاسخ دهیم .

بنابراین یکی از عوامل های بزرگی در جامعه های شرقی که می تواند دربرابرسیل تهاجم،توانایی مقاومت بخشد،داشتن فرهنگ غنی تاریخ پراززیبایی ،داشتن حقوق انسانی مترقی ،داشتن چهره پرشکوه از مذهب وتاریخ آن قوم است  اگراین چهره ها دقیقا شناخته شوند واین ها دقیقا تصویر شوند واین شخصیت ها درست عالمانه وآگاهانه با بینش علمی ونو بازسازی شود یادشان واحیاء شود نامشان ودو مرتبه طرح شود شخصیت و رسالتشان نسل جدید وزن جدید برای رهایی از سنت های کهنه وارتجاعی لزومی ندارد به دعوت مصرفی غرب پاسخ مثبت بگیرد.

فاطمه وشناختن دقیق این چهره هایی که عنوان زنان بزرگ عالم ازآن درتاریخ یاد برده اند خوب فهمیدن وخوب درک کردن با عقل ومنطق درست انسانیت، نه صرف احساس کاذب وپوچ جاهلانه ومنحرفانه سنتی وبعد برای خودمان یک توجیه شناختی کنیم.چرا که این شخصیت های نمونه های ایده آل مذهبی هستند نه سنتی.

تفکیک سنت از مذهب ،این دو همیشه در طول تاریخ با هم مخلوط شده اند. سنت ؛مجموعه ای از عقاید ،سلیقه ها ،رفتارها،احساسات وروابط اجتماعی حقوقی را می سازند که مجموعا برای یک جامعه برای یک قوم یا یک منطقه مقدس شمرده می شوند.درحالی که مذهب به مجموعه ای از حقوق اسلامی ،ارزش های اسلامی ،دستور های اسلامی،قوانین اسلامی در هرموردی اقتصادی،اجتماعی،زن ومرد ،خانواده ،نظام اجتماعی این ارزش ها وبااین ماده های سنتی که در تاریخ جامعه بومی ساخته می شوند در طول تاریخ ساخته می شوند وتولید داخلی جامعه است به اسلام مربوط نیست به اسلام ربطی ندارد .سنت بومی وقومی سنت کهنه وتاریخی در طول تاریخ این دو تا ماده باهم مخلوط می شوند ومجموعا تعصب حمایت از این آمیختن رادر جامعه بوجود می آورد وروشنفکر ناآگاه که با ماده های انحرافی سنتی مواجهه است و می خواهد خودش را از آن نجات دهد ومی خواهد باآن مبارزه کند با مجموعه آمیزه سنت و مذهب مبارزه می کند وخود را از هر دو نجات میدهد.

چرا باید تفکیک کرد؟حقوق وقوانین اسلامی چون منبعث از فطرت است که همان قوانینی که ساخته دست واراده خالق قوانین طبیعت (قوانینی که اصلا کهنه نمی شوند) .بنابرین قوانینی که بر اساس این ناموس کلی خلقت پی ریخته شده وکهنه شدنی نیست.درنتیجه این ارزش ها انسانی اسلامی کهنه شدنی نیست ،ولی سنت های اجتماعی زاییده نظام های تولیدی ومصرفی وفرهنگی واجتماعی است این نظام وقتی دوره اش تغییر می کند تحول پیدا میکند عوض می شود کهنه می شود،عبث ومنحط می شود ومنفی و مانع ترقی ،رشد ،حرکت،پیشرفت می شود وحالت ارتجاعی و ایستا بخود می گیرد ،آن وقت که مذهب یک پدیده زنده وجاوید وامروز بکار می آید چون درقالب های منحط وجامد وکهنه شده سنت قرارگرفته هم نمی تواند نقش موثر در زندگی معتقدان وپیروان راستین خودش بازی کند وهم نمی تواند از خطرهجوم حمله ،حرکت زمان مصئون بمانند خودش را در هرعصری زنده، حاضر وموثر نشان دهد.

روشنفکرآگاه یک سنت شناس،یک جامعه شناس،یک اسلام شناس،یک انسان شناس،یک روان شناس،یک تاریخ شناس،یک تیپ شناس ویک زمان شناس است که بزرگترین رسالت فرهنگ اسلام را به عنوان یک محتوای همیشه زنده از سوی قالب های سنتی که کهنه شده واز آن اسلام نبوده مال زندگی اجتماعی بومی ملت ،یک قوم بوده خارج کند ودور کند،این قالب های سنتی که باید شکست ونابود کرد وقالب های جدید و نو ومتمدن متناسب با زمان ونیاز زمان ساخت واین محتوای همیشه زنده وهمیشه متحرک وهمیشه تکامل بخش اسلامی را متناسب با هر نیازی و زمانی حفظ کرد. گروهی مجموعه سنت و مذهب رایکی جاوید یکی متغیر،یکی برای همیشه ویکی برای نظام اجتماعی بومی وقومی خاص،یکی وحی الهامی ویکی موروثی وارثی یکی تولید شده از روابط اقتصادی واجتماعی سنت ویکی منبعث از بعثت ،این ها را با هم درآمیختن درقالب زندگی بومی،موروثی خودمان ریختیم مورد پسند عامیانه ومنحط جاهلی است وازآن مجموعا بعنوان دین یا مذهب یا اسلام دفاع می کنیم.

بنابراین زن سنتی درقالب سنتی و زن مدرن درقالب مدرنیسم وزن سوم نه در قالب سنتی ونه درقالب مدرنیسم است ونه زن ارثی ونه زن تحمیلی بلکه فقط وفقط« شدن» است ،به عبارت دیگر زن مسئول است زیراخودش ،خودش را می سازد نه دیگران اورا بسازند ،خودش بودنش را انتخاب می کند بصورت شدن نه بودن ،و هروقت به مرحله« شدن» رسید یعنی دارای شعور وقدرت حق انتخاب است زیرا موجودی دارای اراده ای آزاد است .اگر هم بی اراده ومجبور است که هیچی.انسان مسئول است زیرا اراده دارد.اگر مسئول نیست اراده ندارد واگر اراده ندارد،انسان نیست.

 

سراسر زندگی فاطمه «شدن» بود، نه بودن.

پیشاپیش روزت مبارک


کلیدواژه ها:
[ پنج شنبه 92/6/14 ] [ 10:19 صبح ] [ محمد رشیدپور (86) ]

ای زینب...

ای زینب ای زبان علی درکام ،با ملت خویش حرف بزن...

با زنان ملت خود  این هایی که آتش عشق و شور تو را بر وجود خود دارند به تو محتاجند بیش از همه وقت...

به امامت تو نجات بخشی.


کلیدواژه ها:
[ سه شنبه 92/6/12 ] [ 11:1 صبح ] [ محمد رشیدپور (86) ]

نکاح بمعنی: با هم جفت شدن، جفت گرفتن، زن گرفتن، شوهر کردن، زناشویی می‌باشد.[1] و در اصطلاح (مدنی و فقه) عقدی است که به موجب آن مرد و زن لااقل بر نفی محرومیت جنسی (مانند نکاح منقطع احیاناً) یا علاوه بر نفی آن محرومیّت، بمنظور تشکیل خانواده و زندگی مشترک خانوادگی قانوناً با هم متحّد می‌شوند (مانند مورد نکاح دائمی). و قانون مدنی تعریفی از نکاح نکرده است.[2]
نکاح دائم در اصطلاح (مدنی- فقه) نکاحی که برای همیشه بدون تعیین مدّت باشد.[3] و نکاح منقطع در اصطلاح (مدنی - فقه) نکاحی که برای مدت معین باشد.[4] که این تعریف مطابق با ماده 1075 قانون مدنی می‌باشد. در ازدواج موقت، دو رکن و شرط اساسی و کلیدی دیگر بایستی باشد، یکی تعیین مدّت و دیگری مشخص نمودن مهریّه است[5] .
 
تعیین مدت:
اگر در نکاح منقطع، مدت ذکر نشود و معلوم باشد که مقصود نکاح منقطع بوده عقد باطل است (یعنی ولو قصد طرفین که یکی از شرایط صحت معامله و قرارداد است بوده باشد ولی به زبان نیاورده باشند باز هم عقد نکاح باطل است. ولی هرگاه مقصود طرفین معلوم نباشد، ظاهر این است که به نکاح دائم نظر داشته‌اند.[6] و باز در مورد لزوم تعیین مدت ماده 1076 می‌گوید: «مدت نکاح منقطع باید کاملاً معین شود.» و ضمانت اجرای تخلّف در این ماده، بطلان نکاح است و از قید «کاملاً» چنین بر می‌آید که قابلیّت تعیین مدت، کافی نیست.[7] بلکه ابتدا و انتهای آن معلوم باشد به طوری که احتمال کمی و زیادی نرود، خواه مدت مزبور کوتاه باشد مانند یک یا چند ساعت و خواه طولانی باشد مانند هشتاد یا نود سال.[8]
ولی، اگر ابتدای مدت معلوم نباشد، از زمان نکاح، آغاز می‌شود[9] یعنی در صورتی که مدت در عقد ذکر گردد، بدون آنکه ابتدا و انتهای آن معین شود مانند یک سال، ابتدای آن از زمان عقد محسوب می‌گردد؛ زیرا اطلاق عقد عرفاً اقتضاء دارد که مدت بلافاصله شروع شود.
تعیین مهریه:
مهر مالی است که در نکاح از طرف شوهر به زن داده می‌شود. شرایط صحّت مهر در نکاح منقطع، همان است که در نکاح دائم است.
و اما دربار? رکن دوم از شرایط و ارکان صحت عقد نکاح منقطع ماده 1095 مقرّر می‌دارد که: «در نکاح منقطع عدم ذکر مهر در عقد، موجب بطلان است» بنابراین، چنانچه عقد نکاحی برای مدت معین بدون ذکر مهر واقع شود، آن عقد بلا اثر است و نمی‌توان بر آن شد که عقد مزبور دائم منعقد می‌گردد؛ زیرا در عقد زناشویی برای مدت معین شده است و این امر منافات با نکاح دائم دارد. با توجّه به آنکه ذکر مهر شرط صحت نکاح منقطع می‌باشد، معلوم می‌گردد که جنب? اجتماعی که اساس نکاح دائم قرار گرفته در نکاح منقطع چندان ضعیف است که آن را به قالب عقد معوّض درآورده است و همان گونه که در عقود معوّض هر گاه یکی از عوضین دارای شرایط اساسی صحت نباشد عقد باطل است، در نکاح منقطع نیز چنانچه یکی از شرایط صحت مهر رعایت نگردد، نکاح باطل خواهد بود.[10] بر مبنای آنچه که گفته شده، جز در مواردی که قانون مدنی حکم ویژه‌ای آورده است، قواعد عمومی مهر در نکاح موقّت نیز اجرا می‌شود. این سازمان حقوقی­را قانون اداره می‌کند و احکام آن با قواعد معاملات معوّض، قابل قیاس نیست.
 
قواعد استثنایی مهر در نکاح منقطع:
 1- در نکاح منقطع، باید مهر و میزان آن در عقد معین شود. از این حکم چنین برمی‌آید که توافق دربار? مهر و نکاح با هم ارتباط دارد و بطلان هر یک در دیگری اثر می‌گذارد و به همین جهت در مادّ? 1095 آمده است که «در نکاح منقطع، عدم ذکر مهر در عقد، موجب بطلان است.»
2- مهر المتعه ویژ?‌ نکاح دائم است، زیرا حکم آن (ماده 1093) ناظر به موردی است که مهر در عقد ذکر نشده باشد و مرد پیش از نزدیکی زن را طلاق دهد و دیدیم که نیامدن مهر در نکاح منقطع موجب بطلان آن است و خواهیم دید که طلاق در نکاح منقطع راه ندارد.[11]
3- مهر المثل نیز به طور معمول در نکاح منقطع موردی پیدا نمی‌کند؛ زیرا ضرورت تعیین مهر مانع از این است که بعد از نزدیکی، نیازی به تعیین مهر المثل پیدا شود. با وجود این، در هر مورد که نکاح باطل و زن جاهل به فساد باشد، پس از وقوع نزدیکی، زن مستحق مهر المثل است.
4- گفته شد که در نکاح دائم، هرگاه پیش از وقوع نزدیکی زن و شوهر به وسیل? طلاق از هم جدا شوند، زن مستحق نصف مهر است. این حکم را به طور کامل در نکاح منقطع نمی‌توان اجراء کرد؛ زیرا، اگر مرد تا پایان مدت با زن نزدیکی نکند یا بخشی از مدت را به او ببخشد، زن مستحقّ تمام مهر خویش است و فقط «هرگاه که قبل از نزدیکی تمام مدت نکاح را ببخشد، باید نصف مهر را بدهد.» (طبق م 1097) منظور از تمام مدت باقی ماند? آن است.
بنابراین، اگر بعد از چند ماه، شوهر باقی مدت را به زن ببخشد، در صورتی که نزدیکی واقع نشده باشد، زن مستحق نصف مهر است.
5- شرط خیار، نسبت به مهر در نکاح منقطع درست نیست؛ زیرا نفوذ آن موجب می‌شود که فسخ مهر سبب بطلان نکاح شود. بنابراین شرط خیار در مهر، به منزل? شرط خیار در نکاح است.[12]
 
 
 
 


[1] . عمید، حسن، فرهنگ عمید، چاپخانه سپهر، 1363، چاپ اول، 110.
[2] . جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، تهران، چاپخانه گنج دانش، 1382، چاپ سیزدهم، ص 721 شماره 5796
[3] . همان ص 722 و 721 شماره‌های 5797-5800.
[4] .همان.
[5] . امامی، سید حسن، حقوق مدنی، تهران، انتشارات اسلامیه، 1378، چاپ سیزدهم، ج 5، ص 106.
[6] . کاتوزیان، ناصر؛ قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی، تهران، میزان، 1382، چاپ هشتم، ص 665،
[7] . همان، ص 666
[8] . امامی، سید حسن، همان، ص 107.
[9] . کاتوزیان، ناصر؛ همان، ص 666
[10] . امامی، سید حسن؛ همان، ص 108-109
[11] . کاتوزیان، ناصر؛ دوره مقدماتی حقوق مدنی (خانواده)، تهران، نشر میزان، 1382، چاپ سوم، ص 139-137.
[12] .قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران، موادّ 1094 و 1098و 1097 و موادی دیگر.

کلیدواژه ها:
[ سه شنبه 91/5/31 ] [ 9:48 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]
<   1   2   3   >  
درباره ی وبلاگ
رضویّون -  دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد

کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد، در سال 1389 تأسیس گردید. این وبلاگ وابسته به این کانون، و محلی است برای هم افزایی فعالیت ها و ایده های قرآنی. ان شاء الله بتوانیم قدمی مؤثر در راه ترویج «انس با قرآن کریم» برداریم.

رضویون در آپارات

ثبت نام نویسندگی وبلاگ رضویّون

حقیقت این است که ما هنوز خیلی از قرآن دوریم...

کد نمادِ ما
ذکر امروز
دانشکده ها
دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

قرآن و زندگی - وبلاگ شخصی استاد عظیم پور

انجمن علمی دانشجویی دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد

دانشجویان دانشکده علوم قرآنی شاهرود

فاطر - بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران

ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای
بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان
مسجد نما
مدرسه نما
جامع الاحادیث
پایگاه اطلاعرسانی مداح اهل بیت (ع) حسن نجف زاده
اسلام کوئست
مؤسسه فرهنگی بیان هدایت نور
طرحی برای فردا
روشنگری
آمار بازدید
بازدید امروز: 92
بازدید دیروز: 176
کل بازدیدها: 2434706
موسیقی وبلاگ
ایران رمان

ابزار هدایت به بالای صفحه