حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم پیش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام شیخ هادی که امور مسجد از قبیل نماز جماعت ، مراسم شبهای قدر ، نماز عید و جشن نیمه شعبان را برگزار میکرد اگر کسی می خواست دخترش را شوهر بدهد و یا برای پسرش زن بگیرد با شیخ هادی مشورت میکرد و در آخرهم شیخ خطبه عقد را جاری میکرد ، اگر کسی در محله فوت میکرد شیخ هادی برای او نماز میت می خواند و کارهای بسیاردیگر ... [ سه شنبه 92/11/8 ] [ 11:36 عصر ] [ هادی فرخنده نژاد (82) ]
این عکس یکی از اساتید بسیار منظم و پرکار دانشکده الهیات دانشگاه تهرانه که به دلیل باز نبودن نمازخونه ی دانشکده، ایستادن تو فضای حیاط دانشکده و مشغول نمازخوندن هستن. اصلنم فکر اینو نکردن که دانشجوها و همکارا میبینن و خوب نیست و آدم کوچیک میشه و این حرفا! ایشون معمولاً نماز رو کنار دانشجوها تو نمازخونه ی دانشکده می خونن، در حالی که خیلی از اساتید، تو اتاقشون به اقامه ی نماز می پردازن. به نظرم همین کاراس که بهترین روش امر به معروف و نهی از منکره. یاد این نصیحت همیشگی استاد علمی خودمون میفتم که: التواضعُ ینشر الفضیلة. [ پنج شنبه 92/7/4 ] [ 5:12 عصر ] [ محمد رضا مزرعی فراهانی (86) ]
یکی از دوستام هست که تو همین یه سال اخیر باهاش آشنا شدم. به ظاهرش که نگاه کنی، فکر نمیکنی خیلی اهل دین و این حرفا باشه. یه بار که صحبتش پیش اومد، تعریف میکرد که تو دوران دانش آموزی، قاری مدرسه بوده! و خلاصه تو این بحثا روش حساب میکردن. (اینو که گفت همه ی ما که دور و برش بودیم، تعجب کردیم!) میگفت: «یه معلمی داشتیم که رابطش با داداشم بد بود و با داداشم مشکل داشت. یه روز تو کلاس پرسید کی میتونه قرآن بخونه؟ بچه ها همه به من اشاره کردن. اما وقتی معلم دید که منم، گفت این قرآن خوندنش به درد عمش میخوره!» خلاصه خیلی بهش بر خورده بود و این شد که دیگه قرائت قرآن و این بحثا رو گذاشته بود کنار. نمیخوام نصیحت کنم؛ همین سخن امام باقر علیه السلام کافیه: اِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفْتاحُ کُلِّ خَیْرٍ وَ شَرٍّ، به راستى که این زبان کلید همه ی خوبى ها و بدى هاست؛ (تحف العقول، ص298 - میزان الحکمه: ج10، ص259) [ شنبه 92/6/30 ] [ 12:22 صبح ] [ محمد رضا مزرعی فراهانی (86) ]
تو کلاس تفسیر استاد موسوی، هروقت استاد میخواست به ما بگه که قرآن جلوتون باز هست یا نه می گفت: «در خدمت قرآن هستید؟» که این جمله خیلی سر زبون بچه ها افتاده بود و تکرارش میکردن. یه بارم که تو کلاس استاد علمی بودیم، کلاس تموم شده بود و دور استاد جمع شده بودیم که موبایل استاد زنگ خورد، انگار کسی استخاره میخواست، استاد از ما پرسید که کسی قرآن همراهش هست یا نه. من یه قرآن از جیبم دراوردم و دادم به استاد و از روی عادت گفتم: «بفرمایید استاد، خدمتِ شما.» تلفن استاد که تموم شد، رو به ماها گفت: «بعضیا قرآن که به کسی میدن میگن «خدمت شما»! بگید: در خدمت قرآن باشید.» [ سه شنبه 92/6/19 ] [ 1:4 عصر ] [ محمد رضا مزرعی فراهانی (86) ]
سؤال: معنای لغوی غیبت چیست؟ چرا مجاز به غیبت نیستیم؟ آثار اجتماعی غیبت چیست؟ پاسخ: علامه طباطبایی با توجه به آیه ی شریفه: یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ... وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا، چنین پاسخ می دهند: کلمه" غیبت" عبارت است از اینکه در غیاب کسى عیبى از او بگویى که حکمت و وجدان بیدار، تو را از آن نهى کند. البته فقهاء این کلمه را به خاطر اختلافى که در مصادیقش از حیث وسعت دارد، به عبارتهاى مختلفى تفسیر کردهاند که برگشت همه آن عبارتها به این است که در غیاب کسى درباره او چیزى بگویى که اگر بشنود ناراحت شود. و به همین جهت بدگویى دنبال سر فردى که تظاهر به فسق مىکند را جزء غیبت نشمردهاند(چون اگر بشنود که دنبال سرش چنین گفتهاند ناراحت نمىشود.) شارع اسلام از این جهت از غیبت نهى فرموده که: غیبت اجزاى مجتمع بشرى را یکى پس از دیگرى فاسد مىسازد، و از صلاحیت داشتن آن آثار صالحى که از هر کسى توقعش مىرود ساقط مىکند، و آن آثار صالح عبارت است از اینکه هر فرد از افراد جامعه با فرد دیگر بیامیزد و در کمال اطمینان خاطر و سلامتى از هر خطرى با او یکى شود، و ترسى از ناحیه او به دل راه ندهد، و او را انسانى عادل و صحیح بداند، و در نتیجه با او مانوس شود. نه اینکه از دیدن او بیزار باشد و او را فردى پلید بشمارد. در این هنگام است که از تک تک افراد جامعه آثارى صالح عاید جامعه مىگردد، و جامعه عینا مانند یک تن واحد متشکل مىشود. و اما اگر در اثر غیبت و بدگویى از او بدش بیاید و او را مردى معیوب بپندارد، به همین مقدار با او قطع رابطه مىکند، و این قطع رابطه را هر چند اندک باشد، وقتى در بین همه افراد جامعه در نظر بگیریم، آن وقت مىفهمیم که چه خسارت بزرگى به ما وارد آمده، پس در حقیقت عمل غیبت و این بلاى جامعه سوز به منزله خورهاى است که در بدن شخص راه یابد، واعضاى او را یکى پس از دیگرى بخورد، تا جایى که به کلى رشته حیاتش را قطع سازد و انسان که از روز ازل به حکم ضرورت، اجتماع تشکیل داد، براى این تشکیل داد که یک زندگى اجتماعى داشته باشد، و در اجتماع داراى منزلتى شایسته و صالح باشد، منزلتى که به خاطر آن دیگران با او بیامیزند، و او با دیگران بیامیزد، او از خیر دیگران بهرهمند، و دیگران از خیر او برخوردار شوند. و غیبت عامل مؤثرى است براى اینکه او را از این منزلت ساقط کند و این هویت را از او بگیرد. در آغاز یک فرد را از عدد مجتمع صالح کم کند، و سپس فرد دوم و سوم را، تا آنجا که در اثر شیوع غیبت تمامى افراد جامعه از صلاحیت زندگى اجتماعى ساقط شوند، و صلاح جامعه به فساد مبدل گردد، و آن وقت دیگر افراد جامعه با هم انس نگیرند، و از یکدیگر ایمن نباشند، و به یکدیگر اعتماد نکنند، آن وقت است که دواء که همان تشکیل جامعه از روز نخست بود، به صورت دردى بى دواء درمىآید. پس غیبت در حقیقت ابطال هویت و شخصیت اجتماعى افرادى است که خودشان از جریان اطلاعى ندارند و خبر ندارند که دنبال سرشان چه چیزهایى مىگویند، و اگر خبر داشته باشند و از خطرى که این کار برایشان دارد اطلاع داشته باشند از آن احتراز مىجویند و نمىگذارند پردهاى را که خدا بر روى عیوبشان انداخته به دست دیگران پاره شود، چون خداى سبحان این پردهپوشیها را بدین منظور کرده که حکم فطرى بشر اجراء گردد، یعنى اینکه فطرت بشر او را وامىداشت تا به زندگى اجتماعى تن در دهد، این غرض حاصل بشود، و افراد بشر دور هم جمع شوند، با یکدیگر تعاون و معاضدت داشته باشند، و گر نه اگر این پردهپوشى خداى تعالى نبود، با در نظر گرفتن اینکه هیچ انسانى منزه از تمامى عیوب نیست، هرگز اجتماعى تشکیل نمىشد. **یا حق** [ شنبه 91/9/25 ] [ 10:43 صبح ] [ بی بی طاهره رحمن پناه (80) ]
یا هو شفاف مثل نور بود بزرگ، همچو کوه آرام، به پهناوری دشت وسیع مهربان تر ز نسیم آسمانی علم در سینه ی خود هیبتش چون دریا گرمی اش، مطبوع تر از آفتاب رنگ او، رنگ خدا در وقار، همچو گل یاس و در وقت حضور، مثل خورشید پر از گرما بود لیک صد حیف که رفت... رشته ی نور جدا شد ........ و غم هجران دریا، ماند بر سینه ی ما یاد استاد بخیر ........ یاد آن موج گریزان که دگر باز نگشت ... با این عکس یادی از استاد مرحوم آقای دکتر سیدی علوی، اولین رئیس دانشکده کردید.
خدا رحمتشون کند.
دوستان برای شادی روح استاد صلواتی بفرستند....
[ سه شنبه 91/9/14 ] [ 9:45 عصر ] [ دکتر طاهره رجایی (80) ]
|
||