سلام چند وقت پیش یکی از بچه های کلاسمون عکسشو برام فرستاد وقتی عکسشو دیدم خیلی تعجب کردم چون دیدم به قول استاد رکنی برف پیری به سر و صورتش باریده (و اشتعل الراس شیبا) شده و وقتی تو آینه به سر و صورت خودم هم نگاه کردم دیدم منم کم از اون نمیارم!!! حسابی زمانه ما رو باخودش برده!!! دوستان و هم دوره های ما دیگه تقریبا همشون وارد دهه سوم زندگیشون شدن و دیگه باید یواش یواش آماده ....... حالا ادامه داستان .... زمین گفت: خدایا آیه ای نشانم ده تا قبل از رسیدن زمستان از آمدنش آگاه شوم و در برابر سرمای زمستان غافلگیر نشوم، سپس آرام آرام رنگ سبز برگ درختانش زرد شد. آسمان گفت: خدایا آیه نشانم ده تا قبل از رسیدن شب از آمدنش آگاه شوم تا در برابر تاریکی آن غافلگیر نشوم، سپس رنگ آبی افقش سرخ شد. انسان نجوای زمین و آسمان را با خدا شنید، آنگاه دست به دعا بلند کرد که .... خدایا آیه ای نشانم بده تا قبل از رسیدن مرگ از آمدنش آگاه شوم تا در برابرش غافلگیر نشوم، سپس آرام آرام رنگ سیاه موهای سرش سفید شد. منصور آرم یکی از بچه های با صفای دوره ما بود البته تو کلاس ما آدم بی صفا انصافا نداشتیم و به قول استاد گرایلی ورودی آقایون 81 واقعا نابغه بودن!!!! منصور عزیز از اینکه این مثال رو روی تمثال مبارک شما زدم ناراحت نشی. تازه این منصور ما هنوز مجرده و وضعیتش این جوریه، وای به حال ما متاهلین!!!
کلیدواژه ها:
[ دوشنبه 93/7/14 ] [ 11:30 عصر ] [ سید رسول سید حسینی (81) ]
|
||