باز عشق و باز عشق و باز عشق باء بسم الله را آغاز عـشـق بـاز بـایـد زخـم ها را وا کنـیــم راز های بستـه را افشـا کنیـم کربــلا را یک غزل حـیــرت کنـیـم در میان خاک و خون خلوت کنیم * * * باز عشق و باز عشق و باز عشق آسمان را ساحت پرواز عـشـق ای کـبـوتـرها حرم در کربـلاسـت اوج پرواز شما این خاک هاست دانه برچینید ازخون حسین(علیه السلام) بال بگشایید مجنون حسین(علیه السلام)
تا خدا یک قاب قوسین مانده است گفتن نام حسین(علیه السلام)این مانده است * * * باز آب از شرم خجلت می کشد خجلت از آل عصمت می کشد می زند خود را به سنگ و صخره ها تا رهاند خویش از این ماجرا بس که دریای دلش طوفانی است چشم هایش مشهد بارانی است یا حسین تشـنـه لـب اعـجـاز کن ماجرای عشق را آغاز کن واژه واژه عـشـق را تفـسیـر کـن عشق را یک نام عالم گیر کن عشق با نام تو معنا می شود عشق با نام تو زیبا می شود
صالح افشار تویسرکانی
[ سه شنبه 91/10/12 ] [ 11:2 صبح ] [ سیده فاطمه موسوی (81) ]
|
||