سؤال: معنای لغوی غیبت چیست؟ چرا مجاز به غیبت نیستیم؟ آثار اجتماعی غیبت چیست؟ پاسخ: علامه طباطبایی با توجه به آیه ی شریفه: یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ... وَ لَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا، چنین پاسخ می دهند: کلمه" غیبت" عبارت است از اینکه در غیاب کسى عیبى از او بگویى که حکمت و وجدان بیدار، تو را از آن نهى کند. البته فقهاء این کلمه را به خاطر اختلافى که در مصادیقش از حیث وسعت دارد، به عبارتهاى مختلفى تفسیر کردهاند که برگشت همه آن عبارتها به این است که در غیاب کسى درباره او چیزى بگویى که اگر بشنود ناراحت شود. و به همین جهت بدگویى دنبال سر فردى که تظاهر به فسق مىکند را جزء غیبت نشمردهاند(چون اگر بشنود که دنبال سرش چنین گفتهاند ناراحت نمىشود.) شارع اسلام از این جهت از غیبت نهى فرموده که: غیبت اجزاى مجتمع بشرى را یکى پس از دیگرى فاسد مىسازد، و از صلاحیت داشتن آن آثار صالحى که از هر کسى توقعش مىرود ساقط مىکند، و آن آثار صالح عبارت است از اینکه هر فرد از افراد جامعه با فرد دیگر بیامیزد و در کمال اطمینان خاطر و سلامتى از هر خطرى با او یکى شود، و ترسى از ناحیه او به دل راه ندهد، و او را انسانى عادل و صحیح بداند، و در نتیجه با او مانوس شود. نه اینکه از دیدن او بیزار باشد و او را فردى پلید بشمارد. در این هنگام است که از تک تک افراد جامعه آثارى صالح عاید جامعه مىگردد، و جامعه عینا مانند یک تن واحد متشکل مىشود. و اما اگر در اثر غیبت و بدگویى از او بدش بیاید و او را مردى معیوب بپندارد، به همین مقدار با او قطع رابطه مىکند، و این قطع رابطه را هر چند اندک باشد، وقتى در بین همه افراد جامعه در نظر بگیریم، آن وقت مىفهمیم که چه خسارت بزرگى به ما وارد آمده، پس در حقیقت عمل غیبت و این بلاى جامعه سوز به منزله خورهاى است که در بدن شخص راه یابد، واعضاى او را یکى پس از دیگرى بخورد، تا جایى که به کلى رشته حیاتش را قطع سازد و انسان که از روز ازل به حکم ضرورت، اجتماع تشکیل داد، براى این تشکیل داد که یک زندگى اجتماعى داشته باشد، و در اجتماع داراى منزلتى شایسته و صالح باشد، منزلتى که به خاطر آن دیگران با او بیامیزند، و او با دیگران بیامیزد، او از خیر دیگران بهرهمند، و دیگران از خیر او برخوردار شوند. و غیبت عامل مؤثرى است براى اینکه او را از این منزلت ساقط کند و این هویت را از او بگیرد. در آغاز یک فرد را از عدد مجتمع صالح کم کند، و سپس فرد دوم و سوم را، تا آنجا که در اثر شیوع غیبت تمامى افراد جامعه از صلاحیت زندگى اجتماعى ساقط شوند، و صلاح جامعه به فساد مبدل گردد، و آن وقت دیگر افراد جامعه با هم انس نگیرند، و از یکدیگر ایمن نباشند، و به یکدیگر اعتماد نکنند، آن وقت است که دواء که همان تشکیل جامعه از روز نخست بود، به صورت دردى بى دواء درمىآید. پس غیبت در حقیقت ابطال هویت و شخصیت اجتماعى افرادى است که خودشان از جریان اطلاعى ندارند و خبر ندارند که دنبال سرشان چه چیزهایى مىگویند، و اگر خبر داشته باشند و از خطرى که این کار برایشان دارد اطلاع داشته باشند از آن احتراز مىجویند و نمىگذارند پردهاى را که خدا بر روى عیوبشان انداخته به دست دیگران پاره شود، چون خداى سبحان این پردهپوشیها را بدین منظور کرده که حکم فطرى بشر اجراء گردد، یعنى اینکه فطرت بشر او را وامىداشت تا به زندگى اجتماعى تن در دهد، این غرض حاصل بشود، و افراد بشر دور هم جمع شوند، با یکدیگر تعاون و معاضدت داشته باشند، و گر نه اگر این پردهپوشى خداى تعالى نبود، با در نظر گرفتن اینکه هیچ انسانى منزه از تمامى عیوب نیست، هرگز اجتماعى تشکیل نمىشد. **یا حق** [ شنبه 91/9/25 ] [ 10:43 صبح ] [ بی بی طاهره رحمن پناه (80) ]
|
||