چقدر ماه خدایی دلم هوای تو دارد
تو که خدای وفایی دلم هوای تو دارد
تو ماه سینه ی عشقی که نور مهر تو آری
مرا نموده هوایی دلم هوای تو دارد
چقدر گشته ام ای ماه تمام دشت و دمن را
بگو بگو که کجایی دلم هوای تو دارد
جمال روی تو را می دهد نشانم آب
نشسته ام که بیایی دلم هوای تو دارد
اگر چه مشک تو خالی ولی دو عالم امکان
رسانده کو به نوایی دلم هوای تو دارد
میان دشت تفیده دو دست گشته جدا را...
به خود فشرده لوایی دلم هوای تو دارد
سرت به نیزه، کجا میروی مگر که دگر، گو
نهادهایی تو سقایی؟ دلم هوای تو دارد
هنوز العطش از هر طرف در آیدم آری
صدای مرده ز نایی دلم هوای تو دارد
اگر چه فاصله داری تو از میانه ی میدان ....
ولی تو اوج صفایی دلم هوای تو دارد
سراغ مشک تورا از فرات ... داد جوابم
امان امان ز جدایی دلم هوای تو دارد
مرا شرار عطش تا کنار علقمه آورد
گرم نگاه نمایی... دلم هوای تو دارد
شعر مرتضی تاجیک
کلیدواژه ها: