بعد از سلام که نام و یاد خداست، و بعد از عرض تسلیت به مناسبت وفات حضرت فاطمه معصومه(ع) به محضر حضرت شمس الشموس؛ سلطان غریب طوس، به نوبهی خود و به عنوان کسی که از چند هفته پیش و به طور بارزتر در هفته و روزهای اخیر شاهد تلاشهای مسؤولان برگزاری سومین مجمع دانشآموختگان بودم، صمیمانه از ایشان تشکر میکنم. چه خوب که دیدارها تازه شد و البته جای بسیاری از دوستان -که نمیتوانم در اینجا از همه شان نام ببرم- خالی بود. از جمله خانم اعظم ساده که بارها تلاش کردم با ایشان تماس بگیرم و موفق نبودم، اما با شنیدن خبر برگزاری مجمع، به امید دیدنش در مجمع بودم. بسیار متأسفم که بسی از درگذشت مادر شهید پرورش میگذرد، اما مطلع نبودم تا تسلیتش بگویم. از خداوند متعال، علو درجات و همنشینی با فاطمتین(علیهما السلام) را برای همهی مادرانی که از دستشان دادهایم؛ و سلامتی و طول عمر پر برکت را برای تمام مادرانی که با تربیت فرزندان صالح، راه مادران شهدا را پی گرفتهاند، مسألت دارم. [ شنبه 93/11/11 ] [ 9:44 صبح ] [ دکتر الهه شاهپسند (82) ]
نزدیک منزل ما، یک مسجد کوچک به نام امام حسن(ع) هست که اتفاقا مثل امام حسن(ع) غریب هم هست؛ برای همین، هر وقت که خدا توفیق بدهد، برای شرکت در عزاداری سید الشهدا(ع) به آنجا می رویم. ذاکرانش بچه های محله اند. شیخ مسجد هم یک طلبه جوان بیست و سه چهار ساله است. آنها خالصانه و به قدر وسعشان می کوشند، اما به نظرم جلسه آنگونه که باید، نمی شود؛ موضوعات سخنرانی آشیخ، چندان متناسب با حال مخاطبان نیست؛ در یکی از شبهای محرم، درباره تحریم شطرنج سخن می گفت و در شبی دیگر درباره عدم تحریم گوشت اسب و... . یکی از حاضران در سخنرانی به شوخی می گفت: «آشیخ همان درسی را که صبح در حوزه خوانده، شب به ما تحویل می دهد!» من پیشتر فکر می کردم که با این شرایط، و وقتی فرصت نمی کنیم در یک جلسه دیگر هم شرکت کنیم، آیا بهتر نیست به جای این جلسه، در جلسه دیگری شرکت کنیم؟ در این صورت، مسجد غریب تر نمی شود؟ و ...؟ اما حالا فکر می کنم مهم اینست که مجلس سید الشهدا خالی نماند. البته که اگر آشیخ فضای حال و مقام را در سخنرانی در نظر بگیرد، و این فرصت مهم را برای رشد دادن مردم غنیمت بداند، بهتر است. کسی هم که از مضمون سخنرانی ها راضی نیست، باید با مطالعه شخصی، این کمبود را جبران کند. اما با این همه، مجلس سید الشهدا هر جور که باشد، مجلس سید الشهداست. هر کس در هر مجلسی که برایش مقدور است، شرکت می کند و نتیجه با خداست: {لَا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعًا} [النساء: 11] [ دوشنبه 93/9/3 ] [ 2:7 عصر ] [ دکتر الهه شاهپسند (82) ]
بیشتر ما گمان میکنیم نعمت یعنی آن چیزهایی که خداوند به ما داده است و آنچه نداریم، نعمات دریغ شده است. اما مولای ساجدان چنین گمان نمیکند. او معتقد است آنچه ندارد نیز نعمت است! تا آنجا که حتی شکر بیشتری از دادهها میطلبد! او در دعا به هنگام مشاهدهی بهرهمندان از دنیا فرموده است: «خدایا شکری را که به خاطر ندادهها به درگاهت میآورم، بیشتر از شکرم بر دادههایت قرار ده.»(وَ اجْعَلْ شُکْرِی لَکَ عَلَى مَا زَوَیْتَ عَنِّی أَوْفَرَ مِنْ شُکْرِی إِیَّاکَ عَلَى مَا خَوَّلْتَنِی) او بازداشتن نعمت را نیز نعمت دانسته است؛ چرا که این بازداری عین صلاح بنده و دفع ضرری بزرگ از اوست. خدایا ما را شاکر همهی نعماتت قرار ده (برگرفته از صحیفه سجادیه، دعای 35؛ همراه با نگاهی به شرح ارزشمند سید علیخان کبیر بر صحیفه: ریاض السالکین،5/187) [ شنبه 92/12/10 ] [ 4:48 عصر ] [ دکتر الهه شاهپسند (82) ]
بهترین دوست مادربزرگم قرآن بود. بسیار می شد از سوره های قرآن و اینکه مثلا خواندن فلان سوره چقدر خوب است، صحبت کند. گاه که در مورد چیزی که رخ داده بود با او صحبت می کردیم، می گفت فلان سوره را حتما بخوانید. وقتی آن سوره را می خواندیم، حتما یک یا چند آیه وجود داشت که به تلویح یا تصریح، به آنچه به او گفته بودیم، ارتباط داشت. - او دو قرآن داشت. یک قرآن کوچک و یک قرآن بزرگ با خط درشت. گاه از من می پرسید: من خط قرآن کوچکم را خوب نمی بینم، اما آن را باز می کنم و به ازای هر یک از خطوطش، یک صلوات می فرستم. اشکالی ندارد؟ من هم می گفتم: نه خیلی هم خوب است، إن شاء الله خدا قبول می کند.
- برداشت های زیبایی از برخی آیات داشت. مثلا در مورد «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» می گفت: ببین وقتی میز کار خدا به اندازه تمام آسمانها و زمین است، تمام اتاق کارش چه اندازه است؟ - خدا همه ی رهیدهگان از خاک را بیامرزد
کلیدواژه ها:
[ یکشنبه 92/11/27 ] [ 11:9 صبح ] [ دکتر الهه شاهپسند (82) ]
بسمه تعالی زینت هر کس به تناسب سعهی وجودی اوست. برای راه یابی به قرب الهی، باید این زینت را قربانی کرد. زینت رسول الله(ص) چیست؟ حسنین(ع) نه تنها زینت رسول گرامی اسلام(ص)، که زینت عرش الهیاند.[1] روز زینت، چه روز عاشورا باشد و چه روز هفتم ذی الحجه، رحمت عالمیان دراین روز، قربانیاش را زینت میدهد؛ ام سلمه میگوید: رسول الله را دیدم که بر فرزندش حسین(ع) ردایی پوشانده که از البسهی دنیا نیست. ایشان را گفتم این ردا چیست؟ فرمود: هدیه ایست الهی که پروردگارم آن را برای حسین به من عطا کرده و پودش از پر جبرئیل است. من این ردا را بر تن او میکنم و زینتش میدهم؛ چرا که امروز روز زینت است و من او را دوست میدارم.[2] او(ص) قربانیاش را زینت میدهد و زینتش را قربانی میکند؛ چرا که ذبح عظیم فرزند اوست.[3] قربانِ شیخ الانبیا(ع) است که به دستان رسول مصطفی(ص) ذبح میشود: مرید پیر مغانم زمن مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردیّ و او بجا آورد حافظ
1- و فی خبر عنه ص إذا کان یوم القیامة زین عرش الرحمن بکل زینة ثم یؤتى بمنبرین من نور طولهما مائة میل فیوضع أحدهما عن یمین العرش و الآخر عن یسار العرش ثم یأتی الحسن و الحسین یزین الرب تبارک و تعالى بهما عرشه کما تزین المرأة قرطاها. (المناقب،3/396) 2- أَقُولُ رَوَى بَعْضُ مُؤَلِّفِی أَصْحَابِنَا عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ أَنَّهَا قَالَتْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یُلْبِسُ وَلَدَهُ الْحُسَیْنَ ع حُلَّةً لَیْسَتْ مِنْ ثِیَابِ الدُّنْیَا فَقُلْتُ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْحُلَّةُ فَقَالَ هَذِهِ هَدِیَّةٌ أَهْدَاهَا إِلَیَّ رَبِّی لِلْحُسَیْنِ ع وَ إِنَّ لُحْمَتَهَا مِنْ زَغَبِ جَنَاحِ جَبْرَئِیلَ وَ هَا أَنَا أُلْبِسُهُ إِیَّاهَا وَ أُزَیِّنُهُ بِهَا فَإِنَّ الْیَوْمَ یَوْمُ الزِّینَةِ وَ إِنِّی أُحِبُّه(بحارالأنوار،43/271). 3- حدثنا عبد الواحد بن محمد بن عبدوس النیسابوری العطار رضی الله عنه قال حدثنا علی بن محمد بن قتیبة النیسابوری عن الفضل بن شاذان قال سمعت الرضا ع یقول لما أمر الله عز و جل إبراهیم ع أن یذبح مکان ابنه إسماعیل الکبش الذی أنزله علیه تمنى إبراهیم ع أن یکون قد ذبح ابنه إسماعیل بیده و أنه لم یؤمر بذبح الکبش مکانه لیرجع إلى قلبه ما یرجع إلى قلب الوالد الذی یذبح أعز ولده علیه بیده فیستحق بذلک أرفع درجات أهل الثواب على المصائب فأوحى الله عز و جل إلیه یا إبراهیم من أحب خلقی إلیک فقال یا رب ما خلقت خلقا هو أحب إلی من حبیبک محمد ص فأوحى الله تعالى إلیه أ فهو أحب إلیک أم نفسک قال بل هو أحب إلی من نفسی قال فولده أحب إلیک أم ولدک قال بل ولده قال فذبح ولده ظلما على أیدی أعدائه أوجع لقلبک أو ذبح ولدک بیدک فی طاعتی قال یا رب بل ذبح ولده ظلما على أیدی أعدائه أوجع لقلبی قال یا إبراهیم فإن طائفة تزعم أنها من أمة محمد ستقتل الحسین ابنه من بعده ظلما و عدوانا کما یذبح الکبش و یستوجبون بذلک سخطی فجزع إبراهیم ع لذلک و توجع قلبه و أقبل یبکی فأوحى الله عز و جل إلیه یا إبراهیم قد فدیت جزعک على ابنک إسماعیل لو ذبحته بیدک بجزعک على الحسین و قتله و أوجبت لک أرفع درجات أهل الثواب على المصائب و ذلک قول الله عز و جل وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ(صافات/107) (الخصال،1/59-58) [ چهارشنبه 91/10/13 ] [ 1:50 عصر ] [ دکتر الهه شاهپسند (82) ]
|
||