این خاطره رو آقای مهدی قدرتی (ورودی 81) برای ما ارسال کردن: باعرض سلام و احترام خدمت تمام دانش آموختگان گرامی والسلام علی من اتبع الهدی. [ سه شنبه 93/10/30 ] [ 7:27 عصر ] [ محمد رضا مزرعی فراهانی (86) ]
سلام دوستان قرآنی من.... دوران دانشجویی سراسر با خاطرات همراهه چه شیرینش چه تلخش............. و اما بعضیاش خیلی به یاد موندنین که هرچقدر برا خودت مرور ئمی کنی بازم برات تازگی داره ... خاطره هدیه امام رضا علیه السلام به من از همون دسته خاطراته که هر بار موقع بیانش همون طراوات و تازگی رو برا من به همراه داره .... رمضان 83 رو به اتمام بود که برخی از دوستانم در اعتکاف دانشجویی ثبت نام کردند ... من خیلی دوست داشتم که همراه انها باشم اما خب باید برمی گشتم شهرستان .... اعتکاف از صبح روز چهار شنبه شروع میشد. شب قبلش با دوستان معتکف و بقیه کسانی که می خواستن برای دعای پر فیض توسل شرکت کنند راهی حرم شدیم... دلم خیلی گرفته بود ... از مقابل حرم به مادرم صحبت کردم و گفتم به خاطر همراهی خانم برادرم (ایشان هم از دانشجویان دانشکده بودند که ازدواجشان اولین ازدواج دانشجویی دانشکده بود) امسال معتکف می شم . اما من کارت اعتکاف نداشتم. به دوستانم در این مورد حرفی نزدم فقط گفتم شب با ایشان به خوابگاه برنمی گردم ... شب های پاییز بود و هوا بس ناجوانمردانه سرد . هم اتاقیم که معتکف شده بود پتوشو به من داد تا اون شب رو تو حرم سر کنم و سرما نخورم .... من هم پتو به دست صحن های حرم را یکی یکی دور می زدم .... وقتی به خودم امدم دیدم مقابل ضریح امام رضا (علیه السلام) ایستادم ... بغض کردم ... و مثل کودکی با امام رضا درد دل کردم .... گفتم یا امام رضا اگه من امسال معتکف نشم دیگه حرمت نمیام .... چند لحظه بعد خودم از حرفم پشیمان شدم برای همون سرمو پایین انداختم و بیرون اومدم ... و روی یکی از سکوهای بست شیخ بهایی نشستم ... و سرمو به مسحد گوهر شاد تکیه دادم و به حال خودم غصه می خوردم .... که ناگهان خانم مسنی سراسیمه و دوان دوان به سمت من اومد و گفت تو صحن قدس با کارت دانشجویی کارت اعتکاف میدن... منم خوشحال و خرسند به سمت صحن قدس رفتم اما همین که وارد صحن شدم دو صف طویل دیدم. با حالتی ناامیدانه اخر یکی از صف ها وایستادمو کارت دانشجوییمو از داخل کیفم در اوردم ... نفر جلوی من تا کارتمو دید گفت تو که کارت داری برو جلو و همین طور یکی یکی منو جلو فرستادن تا به اول صف رسیدم و مسوول که کارتمو دید بهم کارت اعتکاف رو دادو منم خوشحال به سمت شبستان نجف آدی ها رفتم... سحری اول با خود معتکفین بود... اما من فقط ی ساندویچ داشتم ... اما خوشحال بودم ... با دوستان اطرافم صحبت کردم و اشنا شدم .... خستگی پیاده روی به من مستولی شد و خوابم برد ... پس از مدتی دیدم یکی از خادما منو بیدار کرد گفت پاشو سحری بخور گفتم تا اومدم حرفی بزنم ی ظرف غذا بهم داد ... گفتم سحری اول که با معتکفینه ... گفت این غذای حضرته برای تو ، دوستات کنار دستت گفتن امشب مهمان شدی و غذا نداری برا همون این برا تو دادن..... دعای اون سال اعتکافم رفتن به حج دانشجویی بود که آن هم مستجاب شد و تابستان سال بعد راهی خانه خدا شدم.... اما انچه برای من مهم بود تابستان 84 میلاد پر سعادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) تولد من یکی شده بود و من تولد بیست سالگی خود را در کنار کعبه بودم و پای در عرفات و منی گذاشتم ... و من هنوز مبهوت این همه مهربانی هستم. [ سه شنبه 93/10/30 ] [ 12:10 عصر ] [ منیره سادات حسینی (82) ]
تو همایش امسال، ان شاء الله از دانش آموخته ی برتر دانشکده معرفی و تقدیر میشه. پس فرم زیر رو دانلود کنید و سوابق آموزشی و پژوهشی و فرهنگی-سیاسیتون رو توی اون بنویسید و به ایمیل دانشکده (mashhad@quran.ac.ir) ارسال کنید. فرم های شما امتیازبندی میشه و امتیاز بیشتر، دانش آموخته ی برتر رو مشخص میکنه. توجه: این فرم یک بار مورد ویرایش قرار گرفت؛ پس اگر فرم رو قبل از ساعت 11:30 امروز (30 دی) دریافت کردید، لطف کنید و دوباره پر کنید. متشکریم. [ شنبه 93/10/27 ] [ 8:49 عصر ] [ محمد رضا مزرعی فراهانی (86) ]
سلام علیکم بر همه ی هم مکتبی های عزیز و ارجمند قبل از هرچیز ازدواج سراسر نور داداش گلم حسین آقا رضایی و خانم تقوی رو تبریک عرض میکنم . ان شاء الله که خوشبت و عاقبت به خیر باشند. اما خاطره ایی که قراره درج کنم یکم طولانیه ولی خیلی جذابه . توصیه میکنم تا آخر بخونید تا درس بزرگی نصیبتون بشه. این داستانی رو که نوشتم کاملا واقعیه . فقط یکم به رشته نثر در اومده و شاخ و برگ گرفته. ولی سعی شده قالب امانت نداری حفظ بشه. منظور از حسن هم حسن قادری می باشد. ادامه مطلب... [ سه شنبه 93/10/23 ] [ 8:39 عصر ] [ وحید رستمی (87) ]
با سلام و تبریک به مناسبت اعیاد گذشته ماه ربیع الاول : اینجانب به اطلاع دوستان می رسانم که وبسایت آموزشی بنده با عنوان "آسانت لرن مرجع تخصصی شبکه و آی تی " از هم اکنون به آدرس ذیل قابل دسترس است : پیشاپیش مقدم دوستان و علاقه مندان به مطالب آموزشی در حوزه شبکه و آی تی را در وبسایت آسانت لرن گرامی می داریم . و من الله التوفیق [ دوشنبه 93/10/22 ] [ 6:12 عصر ] [ روح الله افتخاری (86) ]
کلاه قرمزی: آقای مرجی، شما می دونستی عباس آقا ، غیر از شهین خانوم یه زن دیگه هم داره؟ مجری: اصلاٌ کی به تو گفته عباس آقا یه زن دیگه داره؟ کلاه قرمزی: امروز کله ی عباس آقا رو دیدم، دو تا فرق داشت! مگه هرکی سرش دو تا فرق داشته باشه دو تا زن نمی گیره؟ مجری: بچه این حرفا همش الکیه!؟ کلاه قرمزی: اتفاقاٌ خودم هم شک کرده بودم، اگه اینجوری بود که شما با اون فرقی که رو کله ت داری باید حرمسرا راه مینداختی! [ شنبه 93/10/20 ] [ 11:36 عصر ] [ محسن باقری (87) ]
نخستین شماره دو فصلنامه علمی- تخصصی «اندیشه قرآنی» دوشنبه هشتم دیماه، طی مراسمی با حضور استادان و دانشجویان در تالار اجتماعات شیخ طوسی دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد رونمایی شد. [ شنبه 93/10/20 ] [ 3:51 عصر ] [ هادی فرخنده نژاد (82) ]
با سلام خدمت هم مکتبی های عزیزم دوستان یکی از برنامه های مهم مجمع فارغ التحصیلان انتخابات مجمعه که در رویه این مجمع خیلی مهم و تاثیر گذاره. دوستانی که تمایل دارن کاندیدا بشن واسه دوره سوم، میتونن اینجا ثبت نام کنن، و برای ارائه برنامه در سومین مجمع پشت تریبون برن و سخنرانی کوتاهی داشته باشن (البته این موردِ سخنرانی اختیاریه). البته بنا به توصیه دوستان و تجربیات دوره های گذشته پیشنهاد میشه عزیزان کاندیدا ساکن مشهد و دارای سوابق حسنه اجرایی و مدیریتی باشن..... از لطف همکاری شما کمال تشکر و قدردانی را داریم. [ جمعه 93/10/19 ] [ 3:1 عصر ] [ سید رسول سید حسینی (81) ]
[ جمعه 93/10/19 ] [ 8:0 صبح ] [ محمد رضا مزرعی فراهانی (86) ]
دوست خوب و برادر عزیزم جناب حاج حسین رضایی و سرکار حاجیه خانم تقوی در این شب عزیز و فرخنده که آسمانها غرق شادی و سرور است خبر ازدواج شما به قدری شادمان کرد که گویی ما هم با ملائک شوق پرواز داریم و میدانید که ازدواج تنها پیوند زمینی است که در آسمانها بسته میشود |
||