«إنا لله و إنا إلیه راجعون»
حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای زارع مهرجردی ریاست محترم دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد
با کمال تأسف و تأثر، بدینوسیله ضایعه درگذشت دایی بزرگوارتان را به جنابعالی و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده، از درگاه خداوند منان برای آن مرحوم غفران و رحمت واسعه الهی و برای کلیه بازماندگان صبری جمیل و اجری جزیل مسئلت می نماییم.
کلیدواژه ها:
[ شنبه 91/10/30 ] [ 5:53 عصر ] [ هادی فرخنده نژاد (82) ]
حجتالاسلام و المسلمین غلامرضا زارع مهرجردی اعلام کرد: آزمون تربیت مدرس قرآن کریم با حضور 50 طلبه از حوزههای علمیه خراسان رضوی در ساعت 9صبح 29 دیماه در دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد برگزار شد.
[ شنبه 91/10/30 ] [ 2:49 عصر ] [ هادی فرخنده نژاد (82) ]
جنایت کاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی، با لباس ژنده و پرگرد و خاک و دست و صورت کثیف، خسته و کوفته ، به یک دهکده رسید. چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود. او جلوی مغازه میوه فروشی ایستاد و به پرتقال های بزرگ و تازه خیره شد. اما بی پول بود. بخاطر همین دو دل بود که پرتقال را به زور از میوه فروش بگیرد یا آن را گدائی کند. دستش توی جیبش تیغه چاقو را لمس می کرد که به یکباره پرتقالی را جلوی چمشش دید. بی اختیار چاقو را در جیب خود رها کرد و….پرتقال را از دست مرد میوه فروش گرفت. میوه فروش گفت : بخور نوش جانت ، پول نمی خواهم
کلیدواژه ها:
[ سه شنبه 91/10/26 ] [ 6:15 عصر ] [ بی بی طاهره رحمن پناه (80) ]
عَلّموا و یَسِّروا و لا تُعَسّروا، و بَشّروا و لا تُنَفّروا، و إذا غَضِب أحدُکم فلیَسکُت. تعلیم دهید و آسان بگیرید و سخت مگیرید، نهج الفصاحه (کلمات قصار رسول اکرم صلی الله علیه و آله)، ص568، ح1957 [ سه شنبه 91/10/26 ] [ 5:13 عصر ] [ محمد رضا مزرعی فراهانی (86) ]
روش درس خوندن بعضیا در ایام امتحانات:
کلیدواژه ها:
[ دوشنبه 91/10/25 ] [ 10:19 عصر ] [ هادی فرخنده نژاد (82) ]
سلام دیدیم که برخی از دوستان زحمت کشیدن و زدن تو خط نوشتن مقالات و ... خوب الحمدلله. خدا انشاء الله توفیقشون بده و به امید موفقیت روز افزونشون. و اما بعد با توجه به اینکه انشاء الله قراره این مقالات در مجلات و کتاب های مختلف داخلی و خارجی چاپ بشه (چون ما که دیدیم این کاره نیستیم ولی گفتیم که بهرحال ما هم در این آش نخودی داشته باشیم) گاهاً پیش می یاد که فونت هایی که اساتید در تایپ مقالاتشون استفاده می کنن تو سیستم مقصد نصب نیست و هزار تا مشکل دیگه از جمله تغییر صفحات، ظاهر بدُ ، N تا مشکل دیگه. سرتونو زیادی درد نیارم. در ادامه انشاء الله شما محققین عزیز بتونید با زدن یکی دوتا تیک به شرح ذیل از بروز این مشکل جلوگیری کنید. البته همین جا از اساتید بزرگوار فن و مهندسین عزیز عذرخواهی می کنم که وارد حیطه IT ایشونا شدم [ یکشنبه 91/10/24 ] [ 7:11 عصر ] [ هادی فرخنده نژاد (82) ]
شریک در همه چیزدر یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آنها در میان زوجهای جوانی که در آن جا حضور داشتند بسیار جلب توجه میکردند. بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین میکردند و به راحتی میشد فکرشان را از نگاهشان خواند: نگاه کنید، این دو نفر عمری است که در کنار یکدیگر زندگی میکنند و چقدر در کنار هم خوشبختند.
پیرمرد برای سفارش غذا به طرف صندوق رفت. غذا سفارش داد، پولش را پرداخت و غذا آماده شد. با سینی به طرف میزی که همسرش پشت آن نشسته بود رفت و رو به رویش نشست. یک ساندویچ همبرگر، یک بشقاب سیب زمینی خلال شده و یک نوشابه در سینی بود. پیرمرد همبرگر را از لای کاغذ در آورد و آن را با دقت به دو تکهی مساوی تقسیم کرد. سپس سیبزمینیها را به دقت شمرد و تقسیم کرد. پیرمرد کمی نوشابه خورد و همسرش نیز از همان لیوان کمی نوشید. همین که پیرمرد به ساندویچ خود گاز میزد مشتریان دیگر با ناراحتی به آنها نگاه میکردند و این بار به این فکر میکردند که آن زوج پیر احتمالاً آن قدر فقیر هستند که نمیتوانند دو ساندویچ سفارش بدهند. پیرمرد شروع کرد به خوردن سیبزمینیهایش. مرد جوانی از جای خود برخاست و به طرف میز زوج پیر آمد و به پیرمرد پیشنهاد کرد تا برایشان یک ساندویچ و نوشابه بگیرد؛ اما پیرمرد قبول نکرد و گفت: همه چیز رو به راه است، ما عادت داریم در همه چیز شریک باشیم. مردم کمکم متوجه شدند در تمام مدتی که پیرمرد غذایش را میخورد، پیرزن او را نگاه میکند و لب به غذایش نمیزند. بار دیگر همان جوان به طرف میز رفت و از آنها خواهش کرد که اجازه بدهند یک ساندویچ دیگر برایشان سفارش بدهد و این دفعه پیرزن توضیح داد: ما عادت داریم در همه چیز با هم شریک باشیم. همین که پیرمرد غذایش را تمام کرد، مرد جوان طاقت نیاورد و باز به طرف میز آن دو آمد و گفت: میتوانم سوالی از شما بپرسم خانم؟ پیرزن جواب داد: بفرمایید. جوان گفت: چرا شما چیزی نمیخورید؟ شما که گفتید در همه چیز با هم شریک هستید، منتظر چی هستید؟ پیرزن جواب داد: منتظر دندانها!
کلیدواژه ها:
[ یکشنبه 91/10/24 ] [ 12:48 عصر ] [ بی بی طاهره رحمن پناه (80) ]
اول ربیع الاول 1.دفن بدن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم 2.لیله المبیت 3.هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمر 4.هجوم به خانه وحی 5.مسمومیت امام عسگری علیه السلام سوم ربیع الاول تخریب کعبه توسط یزید پنجم ربیع الاول وفات حضرت سکینه هشتم ربیع الاول شهادت امام عسگری علیه السلام نهم ربیع الاول 1.آغاز امامت حضرت ولی عصر علیه السلام 2.قتل عمر بن خطاب 3.قتل عمر بن سعد دهم ربیع الاول 1.ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با خدیجه سلام الله علیها 2.مرگ داوود بن علی حاکم ظالم مدینه 3.مرگ مالک بن انس 4.اولین روز خلافت غاصبانه معاویه دوازدهم ربیع الاول 1. آغاز وجوب نماز 2.ورود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه 3.مرگ معتصم عباسی 4.مرگ احمد بن حنبل چهاردهم ربیع الاول 1.مرگ یزید بن معاویه 2.مرگ موسی خلیفه عباسی شانزدهم ربیع الاول ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام هفدهم ربیع الاول 1. ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 2.ولادت امام صادق علیه السلام بیست و دوم ربیع الاول جنگ بنی النضی بیست و سوم ربیع الاول ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم بیست پنجم ربیع الاول 1.جنگ دومه الجندل 2. صلح امام حسن علیه السلام روز اول ماه ربیع الاول: 1.دفن بدن مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نیمه شب اول ربیع بدن مطهر خاتم الانبیا’ والمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم را امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام دفن فرمودند1 مصیبت و فاجعه رحلت پیامبر صلی الله عله و آله و سلم از یک طرف و بی احترامی به آن حضرت و توجه نداشتن مردم به غسل و کفن و دفن حضرت از طرف دیگر , داغهایی بود که بر دل مبارک امیرالمومنین علیه السلام2 سنگینی میکرد. چنانچه با یاد تلخ آن روزها فرموده اند:" آیا بدن شریف پیامبر صلی الله علیه آله و سلم را رها میکردم و او را دفن ننموده برای خلافت و سلطنت بعد از او نزاع میکردم"؟3 شیخ مفید میفرماید:" اکثر مردم در دفن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حاضر نشدند,و نماز بر ان حضرت نخواندند, چه اینکه بین انصار و مهاجرین مشاجره در امر خلافت بود4.اعمش میگوید: پیامبرشان از دنیا رفت مردم هم وغمی نداشتند جز آنکه عده ای بگویند :" امیر از ماست"و طایفه دیگری بگویند :" امیر از ماست"5. هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مغیره خطاب به ابوبکر و عمر گفت: اگر بعدا" با مردم کاری دارید آنها را دریابید. لذا ابوبکر و عمر هنگام دفن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حاضر نبودند, بلکه میان دیگران بودند که در سقیفه برای خود امیر انتخاب میکردند, و قبل از آنکه کنار بدن حضرت حاضر شوند, بدن مطهر دفن شد6. عبدالله بن حسن میگوید: به خدا قسم ابوبکر و عمر بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نماز نخواندند, و سه روز بدن مبارک آن حضرت دفن نشد, ولی با این همه اهل سقیفه مشغول کار خود بودند7. حضرت باقر علیه السلام میفرمایند: مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز میخواندند, و عموم مردم حتی خواص و نزدیکان حضرت بر بدن مبارک نماز خواندند, اما هیچیک از اهل سقیفه بر غسل و کفن و دفن حضرت حاضر نشدند. امیرالمومنین علیه السلام بریده اسلمی را برای خبر دادن نزد آنان فرستاد, ولی اعتنایی نکردند و بعد از دفن آن حضرت بیعت آنان هم تمام شد8. عایشه در این باره اقراری دارد که جالب توجه است. او گفته است:" بخدا قسم ما از دفن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با خبر نشدیم تا اینکه صدای بیل و کلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت شنیدیم", یعنی بعد از دفن متوجه شدیم9. باید از اینان که بر سر غصب خلافت همه چیز را فراموش کرده بودند پرسید: آیا سقیفه در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و به سفارش حضرت بود یا غدیر؟ آیا برای تشکیل شورای سقیفه دستوری از طرف خداوند آمده بود یا درباره غدیر؟ آیا در سقیفه از اکثر بلاد مسلمین حضور داشتند یا در غدیر؟ آیا در سقیفه همه مردم حاضر بودند یا در غدیر که حتی زنها هم بیعت کردند؟ 2.لیلت المبیت شب اول این ماه پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم از شر کفار از مکه به مدینه هجرت کردند. در آن شب آقا و مولایمان امیرالمومنین علیه السلام جان نثاری فرموده به جای رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در بستر ایشان خوابیدند10, چه اینکه کفار قریش قصد کشتن حضرتش را داشتند. به این مناسبت آیه " و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله...":" از مردم کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند میفروشد و خدا بر بندگان مهربان است " در شاُن علی بن ابیطالب علیه السلام نازل شد11. در شبی که امیرالمومنین علیه السلام به جای پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم خوابید به جبرییل و میکاییل خطاب رسید که من بین شما دو نفر برادری قرار دادم و عمر یکی از شما رابیش از قرار دادم. کدامیک از شما ایثار میکند که عمر طولانی از آن دیگری باشد؟ هر دو عمر طولانی را اختیار کردند. خطاب آمد: " به زمین نگاه کنید و ببینید که چگونه علی علیه السلام حیات خود را به برادرش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایثار نموده و به جای او خوابیده و جان خود را فدای جان او نموده است. به زمین بروید و او را از دشمنان حفظ کنید". آنان آمدند و بالای سر امیرالمومنین علیه السلام و میکاییل سمت پاهای آن حضرت نشست و ندا کرد:" بخ بخ من مثلک یابن ابی طالب, خداوند در جمع ملایکه به تو مباهات فرمود" . اینجا بود که آیه شریفه " ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله ... " نازل شد12.
3.هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 13 سال پس از بعثت به مدینه طیبه هجرت فرمود.13 4.هجوم به خان? وحی در این روز اولین هجوم به خان? امیرالمؤمنین علیه السلام صورت گرفت.هنگامی که امیرالمؤمین علیه السلام ، متوجّه غسل و کفن و دفن پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم شد و غاصبین خلافت در سقیفه بودند، در شب چهارشنبه که اول ربیع بود بدن مبارک آن حضرت را دفن فرمود و طبق وصیت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم متوجّه جمع آوری قرآن شد. آن حضرت فرمود: «علی جان، تا سه روز از خانه خارج مشو و قرآن را جمع آوری کن...».14 در این ایام، سه بار به منزل آن حضرت هجوم آوردند : بار اوّل در روز اول ربیع بود که برای بیعت آمدند و آن حضرت فرمود که قسم یاد کرده ام تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بیرون نیایم و آنان بازگشتند. پس از آن امیرالمؤمنین علیه السلام شبها صدّیق? طاهره و حسنین علیهم السلام را بر درِ منازل اصحال می بردند و طلب یاری می نمودند. 15 بار دوّم هفت روز بعد از دفن پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلم بود که زبید و عده ای دیگر در منزل امیرالمؤمنین علیه السلام جمع شده بودند. آن روز زبیر شمشیر کشید تا عمر را بکشد. 16 بار سوم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از آتش زدن درِ منزل و ضرب و جرح صدّق? طاهره سلام الله علیها و کشتن حضرت محسن علیه السلام، امیرالمؤمنین علیه السلام را با دست بسته بیرون بردند.17 5.مسمومیت امام عسکری علیه السلام امام حسن عسکری علیه السلام در اثر زهر مسموم شد و بیماری حضرت آغاز گردید. 18 بنا بر قولی شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 هـ . در چنین روزی بوده است، 19 و به قولی دیگر در چهارم ربیع الاول و به قولی دیگر در هشتم ربیع الاول بوده است. 20
2. خصال:ص372. اختصاص: ص171. 3. احتجاج:ص74. 4.ارشاد مفید: ج1ص189. 5.تقریب المعارف:ص256. 6. المصنف:ص568،14. جامع الاحادیث:ج13 ص267. 7.تقریب المعارف:ص251 8.مناقب ابن شهرآشوب: ج1ص297 . بحارالانوار: ج22 ص524. 9.تاریخ الاسلام(ذهبی): ج1ص582. السیرة النبویة(ابن کثیر):ج4 ص538. مسند احمد:ج6 ص274،242،62. 10.قلائدالنحور:ج ربیع الاول، ص8. مسارالشیعة:ص27. فیض العلام:ص201. زادالمعاد:ص332. بحارالانوار:ج97 ص168 . مصباح کفعمی: ج2 ص596. 11.سور? بقره: آی? 207. 12.بحارالانوار:ج19 ص39. 13.قلائدالنحور:ج ربیع الاول، ص8. مصباح کفعمی: ج2 ص596 14.تفسیر فرات: ص398 . در توحید صدوق:ص73 هفت روز در امالی طوسی:ج1 ص263 نُه روز است. 15.کتاب سلیم: ص128. احتجاج:ص75-190. 16.توحید صدوق:ص73. احتجاج: ج1 ص95-111. بحارالانوار:ج28 ص321 17.کتاب سلیم: ص82-249. الکوکب الدری: ج1 ص194. الجمل: ص117. کامل ابن اثیر: ج2 ص326. تاریخ طبری: ج3ص203. 18.قلائدالنحور:ج ربیع الاول، ص2. مصباح کفعمی: ص523. مصباح المجتهد: ص732. فیض العلام:ص201. ارشاد: ج2ص336. کشف الغمة:ج2 ص 415 . بحارالانوار: ج50 ص334-335 19.قلائدالنحور:ج ربیع الاول، ص2. مصباح کفعمی: ص523. مصباح المجتهد: ص732. فیض العلام:ص201. 20.مسارالشیعة:ص28-29. فیض العلام:ص205.
کلیدواژه ها:
[ یکشنبه 91/10/24 ] [ 8:34 صبح ] [ سیده فاطمه موسوی (81) ]
سلام و ادب. یکی از احادیثی که در اول ماه ربیع دوستان از طریق پیامک برای همدیگر می فرستند حدیثی گوهربار پیامبر رحمت(ص) می باشد:*هرکس بشارت ماه ربیع را به من بدهد من بشارت بهشت را به او می دهم* *این روایت در معانی الاخبار صدوق(ص204) مسندا از ابن عباس نقل شده است: روزی پیامبر(ص)در مسجد قبا بودند و عده ای از اصحاب او در کنارش بودند، حضرت فرمودند:اولین کسی که در این ساعت بر شما وارد می شود مردی از اهل بهشت است، زمانی که اصحاب آن را شنیدند گروهی از آنان برخاستند و بیرون رفتند و هر یک از آن ها دوست داشت که برگردد و اولین شخصی باشد که داخل شده است و لذا بهشت بر او واجب شود، اما پیامبر(ص)آن را می دانست، پس به آن عده از اصحاب که نزد او باقی مانده بودند فرمود: جماعتی با سبقت گرفتن از یکدیگر به شما داخل خواهند شد پس هر کس که از آن ها مرا به خارج شدن ماه آذار(همان ماه صفر) بشارت بدهد بهشت سزاوار اوست، آن عده وارد شدند و ابوذر نیز همراه با آنان داخل شد، پیامبر(ص) به آن ها فرمودند: ما در کدام ماه از ماه های رومی قرار داریم؟ ابوذر پاسخ داد: ای رسول خدا ماه آذار تمام شده است. پس پیامبر(ص)فرمود: ای ابوذر آن را می دانستم، ولی دوست داشتم قومم بدانند که تو مردی از اهل بهشت هستی.* در نتیجه این حدیث شامل حال کسی جز ابوذر نمی باشد و اعتقاد بر این حدیث مبنی بر این که اگر امروزه کسی بشارت ماه ربیع الاول را بدهد به بهشت می رود امر صحیحی نمی باشد.
کلیدواژه ها:
[ شنبه 91/10/23 ] [ 8:49 عصر ] [ سجاد رحیمی (86) ]
ماجرای عجیب "تولد و مرگ" قاتل ثامن الحجج (ع)قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: ابوالعباس عبدالله، ملقب به مأمون در سال 170 ق. از کنیزی بادغیسی به نام مراجل زاده شد، وی هنگامی که سیزده سال سن داشت هارون او را ولیعهد دوم خویش کرد. او که پس از قتل امین (برادرش) به سلطنت رسید، نحوه ی تولد و مرگ بسیار عجیبی داشت، به نحوی که برای عباسیان نیز کم سابقه و شاید بی سابقه بود! مامون که پس از دعوت از امام رضا (ع) به خراسان برای جلوگیری از قیام های علیه خود، این امام را در سال 198 ق. مسموم و به شهادت رساند، بی شک این شقاوت و قساوت را از پدر (هارون الرشید) و مادر خود به ارث برده بود و ریشه ای این خباثت را باید از زمان انعقاد نطفه ی وی جست و جو کرد که ماجرایی خواندنی دارد. بنا به نقل از حیوه الحیوان دمیری؛ مامون پس از کشتن امین (برادر خود) با زبیده خاتون مادر وی ملاقات کرد و عذرهای فراوان خواست ولی هر چه عذرخواهی می نمود جوابی نمی شنید. در این بین متوجه شد که مادر زیرزبانی سخنانی می گوید ولی معنای آن را متوجه نمی شود. مأمون گفت: مادر مرا نفرین می کنی؟ گفت: نه. ولی مامون همچنان اسرار ورزید تا بداند مادرش چه می گوید!؟ تا این که زبیده چنین گفت: من به یاد می آورم مطلبی را که تمام مقدرات تور کشتن پسرم (حتی به قتل رساندن امام رضا (ع) توسط وی در آینده) از همان ماجرا رقم می خورد! و آن ماجرا این است: شرط هایی کذایی! پس از آن دوباره شروع به بازی کردیم و این دفعه من بر او غالب آمدم و به وی گفتم: باید در آشپزخانه قصر با قبیح ترین و زشت ترین کنیزان عمل زناشویی را انجام بدهی! و پدرت هر چه من را التماس نمود و حتی گفت که خراج یک سال مصر را به من می دهد، ولی من قبول نکردم و دست او را گرفتم و بردم میان آشپزخانه، و خوب گشتم و کنیزی بدشکل تر از مادر تو «راجل» پیدا نکردم و گفتم باید با این کنیز، آن عمل را انجام بدهی! او اجباراً این عمل را انجام داد و نطفه ی تو منعقد شد، حالا در ذهنم این ماجرا به یاد آمد و داشتم بر زیر لب به خود می گفتم: «لَعَن الله اللجاج»، خدا لعنت کند مرا که به فشار و اصرار سبب قتل پسر خودم شدم! همانطور که ذکر شد بی شک نطفه ای که به این شکل، آن هم تنها بر سر قمار منعقد گردد حاصی از این بهتر (برادرکشی و امام کشی) نخواهد داشت. مرگی عجیب! مامون که پس از فتوحات روم راهی پایتخت خود بود، در مسیر بازگشت از چشمه ای بنام «بذیذون» که معروف به «عشیره» بود گذر نمود و به دلیل آب و هوای مناسب و منظره ی دلگشا و سبز و خرمی که داشت، مامون دستور داد در آنجا سپاه توقف کند تا از هوای این منطقه مدتی استفاده نمود و سپس راهی دیار خود گردند. محمدباقر مدرس بستان آباد می نویسد: برای مامون روی چشمه جایگاه بسیار زیبایی از چوب آماده کردند و وی در آنجا می ایستاد و صافی آب را تماشا می نمود. در این هنگام که مامون غرق در تماشای آب بود، یک ماهی بسیار زیبا به اندازه ی نصف طول دست و نقره ای رنگ آشکار شد. مامون گفت هر کس این ماهی را بگیرد یک شمشیر جایزه دارد. یکی از سربازان خود را به آب انداخت و ماهی را گرفت و بیرون آورد و همین که به تخت و جایگاه مامون رسید، ماهی خود را به شدت تکان داد و از دست او خارج شد و در آب افتاد. بر اثر افتادن ماهی در آب، مقداری از آب بر صورت و گلوگاه مامون رسید و در همان لحظه ناگهان لرزش بی سابقه ای تمام وجود او را فرا گرفت! سرباز برای مرتبه دوم به آب پرید و ماهی را گرفت و مامون این بار دستور داد آن را کباب کنند. ولی لرز به طوری شدت یافت که هر چه لباس زمستانی و لحاف بر روی او می انداختند آرام نمی شد و پیوسته فریاد می زد: «البرد البرد» سرما سرما. در این بین ماهی را که بریان شده بود برایش آوردند ولی وی به حدی در ناراحتی و فشار بود که نتوانست حتی لقمه ای از آن را بخورد. معتصم که برادر مأمون بود و پس از وی به حکومت رسید فوراً دستور داد تا برای وی پزشکان سلطنتی را حاضر کنند و وی را معالجه کنند. پس از معاینه مامون پزشکان گفتند: ما از معالجه ی وی عاجزیم! این حالت لرز و ضربان نبض بی شک نشانگر مرگ وی است و تا حالا در طب، مانند این بیماری رخ نداده است. مامون که حالش بسیار وخیم شده بود و لحظه ای لرز و لحظه ای چنان تب می نمود که از بدنش مانند چشمه های جوشان عرق خارج می شد، دستور داد تا وی را به جای بلندی ببرند تا یک مرتبه دیگر سپاه و سربازان خود را ببیند. سپس او را به جایگاه خودش بردند و معتصم (برادرش- خلیفه بعدی) کسی را گماشت تا شهادتین را به وی تلقین کنند. سپس آن مرد با صدای بلند کلمات شهادتین را می گفت و در این بین «ابن ماسویه» پزشک مخصوص مامون گفت: فریاد نکش. الان مامون با وضع موجودی که دارد فرق بین پروردگار و «مانی» نقاش را نمی شناسد و در همین بین مامون چشم هایش باز شد، چنان بزرگ و قرمز شده بود که هر بیننده ای را دچار وحشت می کرد و در همین حال می خواست «ابن ماسویه» را با دست خود فشار دهد ولی قدرت نیافت و چشم از دنیا بست. مجازات عمل در این هنگام مامون هیچ گاه فکر نمی کرد چه سرنوشتی برای وی رغم خواهد خورد به نحوی که سفینه البحار اظهار می کند شاید ظهور ماهی و آب در قبر امام هشتم برای تنبیه و آگاهی آن ملعون بوده است به نحوی که خداوند انتقام حجه خود را بوسیله ماهی خواهد گرفت و البته مدرس بستان آباد نیز می گوید: ممکن است این ادعا هم صحیح باشد که مرگ مامون به وسیله ی ماهی و لرز شدید به علت این بوده که امام رضا (ع) در اثر زهر، هنگام شهادت مانند ماهی به خاک افتاده می لرزیده اند و شاید این گونه به شهادت رساندن این امام مظلوم باید برای مامون که خود نظاره گرد بود پیش می آمده تا به عمق بی رحمی خود پی ببرد. ادامه مطلب...
کلیدواژه ها:
[ شنبه 91/10/23 ] [ 12:30 عصر ] [ دکتر مرضیه رستمیان (82) ]
|
||