سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک روز، یک حدیث
تلاوت برگزیده
تلاوت برگزیده
ابراهیم عقیلی
ورودی 94


سورۀ انعام | آیه 59
به همراه تحلیل استاد ابوالقاسمی


بارگذاری

-----------------------------------------------
تلاوتهای مورد علاقتون رو به
razavyoon@chmail.ir
ارسال کنید. البته تلاوتهای اساتید
و دانشجوهای خودمون اولویت داره.


.:: بایگانی تلاوت ها ::.
تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
-----------------------------------------------
تصاویر خاطره انگیزتون رو به
razavyoon@chmail.ir
ارسال کنید تا تو این بخش قرار بگیره.

در ایام رحلت جانگداز امام امت مناسب دیدم مطلبی با محوریت قرآن و امام خمینی بذارم که تقدیم می شود به روح ملکوتی آن عزیز و سربازان شهیدش

تاویل قرآن از دیدگاه امام خمینى (ره)

دکتر احمد عابدى

عضو هیات علمى دانشگاه قم

چکیده

این مقاله پس از بیان معنى تاویل قرآن کریم به ضرورت آن از نظر عقلى ونقلى پرداخته و دیدگاههاى مختلف مسلمانان را در مورد تاویل بیان کرده‏است. آنگاه به تفاوت تاویل و تفسیر پرداخته و چون تاویل را قسیم تفسیردانسته است، هیچکدام از تاویلات عرفانى را تفسیر به راى نشمرده است;سپس روش امام خمینى در تاویل قرآن را تطابق دادن بین کتاب تدوین وکتاب تکوین دانسته است و نمونه‏هایى را به عنوان شاهد بر این روش بیان‏کرده است.

کلید واژه‏ها: تاویل، تفسیر، تشبیه و تنزیه، راسخان در علم، کتاب آفاقى،کتاب انفسى، کتاب تدوینى.

1. مقدمه

تفسیر قرآن کریم از همان ابتداى نزول مورد توجه مسلمانان بوده و هر کس باندازه‏فهم و استعداد خود به شرح و توضیح آیات شریفه اهتمام مى‏ورزید. ولى مساله‏تاویل قرآن - با آنکه مکرر در آیات شریفه بیان شده است - همیشه با نوعى تردید وشک همراه بوده و دیدگاههاى غیر معتدل در مورد آن اظهار شده است. به همین‏جهت ما ابتدا ضرورت تاویل و تفاوت آن را با تفسیر بیان کرده و سپس دیدگاههاى‏امام خمینى را در مساله تاویل قرآن توضیح مى‏دهیم.

2. ضرورت تاویل

تاویل در لغت پایان و سرانجام چیزى را گویند و در روایات باطن قرآن را تاویل آن‏دانسته‏اند. مثلا در روایات متعددى آمده است که قرآن داراى ظاهر و باطنى است[1]و در روایات دیگرى آمده است که: «ظهره تنزیله و بطنه تاویله[2] »; باطن قرآن همان‏ تاویل آن است.


و اما قرآن کریم در سوره آل عمران تنها به وجود تاویل براى تمام قرآن یا براى آیات‏متشابه و اینکه آن تاویل را غیر از خداوند و راسخان در علم کسى نمى‏داند، تصریح‏شده است.[آل عمران، آیه‏7] ولى از آیه شریفه «یوم یاتى تاویله‏»[اعراف، آیه‏7] و «هذاتاویل رؤیاى من قبل‏»[یوسف، آیه] استفاده مى‏شود که تاویل همان واقعیت‏خارجى‏است که فراتر از الفاظ و عبارتها است. نفس ظهور امام زمان علیه السلام و یا روزقیامت تاویل قرآن است و نیز آمدن حضرت یعقوب با همسر و فرزندان خود نزدحضرت یوسف علیه السلام تاویل آن خواب حضرت یوسف است.

مرحوم سید حیدر آملى مى‏گوید: «تاویل قرآن عقلا و نقلا واجب است‏»[3] .

متاسفانه پس از این عبارت قسمتى از کتاب او از بین رفته است و دلیل او بر این مدعامعلوم نیست; اما مى‏توان ادعا کرد که آیات فراوانى در قرآن کریم وجود دارد که اگراین آیات تاویل نشوند و بر واقعیتى فراتر از الفاظ و عبارتها حمل نشوند، تشبیه وتجسیم لازم آمده و نسبتهاى ناروا به خداى متعال داده خواهد شد. عبارت‏هایى ازقبیل «وجه الله‏»، «یدالله‏»، «جنب الله‏»، «روح الله‏»، «نفس‏»، «سمع‏»، «بصر»، «قول‏»،«کلام‏»، «مجى‏ء»، «استواء»، «غضب‏»، «سخط‏»، «مکر»، «استهزاء»، «خدعه‏»، «نسیان‏»و... در قرآن کریم و روایات بکار رفته و معمولا این کلمات با لوازم مادى‏به‏کار مى‏روند و نسبت دادن آنها به خداى متعال معنایى غیر از معناى معهود ذهنى‏را مى‏طلبد.

ملا صدرا دیدگاههاى مختلف را در باب تاویل آیات متشابهى که اثبات ید یااستواء بر عرش نموده است چنین گزارش نموده است: «روش اهل لغت و اهل‏حدیث‏حنبلیان آن است که به ظاهر الفاظ تمسک مى‏کنند، هر چند بر خلاف عقل‏باشد. ولى روش اصحاب فکر آن است که این آیات را طورى تاویل نمایند که با فکرآنان هماهنگ باشد. معتزلیان در مباحث مربوط به مبدا طرفدار تنزیه بوده و این آیات‏را تاویل مى‏کنند; ولى در مباحث مربوط به معاد این الفاظ را بر همان ظاهر خود ابقامى‏نمایند; اما روش صحیح آن است که این آیات نه بر تشبیه و نه بر تنزیه حمل‏نشود»[4] .

وهابیان هرگز به سراغ تاویل نمى‏روند. عبدالعزیز بن باز مى‏گوید: «ما معتقدیم که‏خداوند صورتى داراى جلال و جمال داشته و نیز معتقد هستیم که خداوند دو چشم‏حقیقى دارد و به اتفاق اهل سنت چشمان خداوند دو عدد است و نیز معتقد هستیم که‏خداوند دو دست‏بزرگ و با کرامت دارد[5] ».

چنانکه روشن است این کلام بر تشبیه خداوند به خلق و جسمانى معرفى کردن‏خداى متعال و در نتیجه محدود شدن خداوند و ترکیب و همراه نقص دانستن‏صراحت دارد و انکار تاویل نتیجه‏اى غیر از این نخواهد داشت.

برخى نیز گفته‏اند «تاویل قرآن کریم اصلا جایز نیست و آن را تنها در سه حدیث‏پذیرفته‏اند: 1- الحجر الاسود یمین الله فى الارض; حجراسود دست راست‏خدا درزمین است; 2- قلب المؤمن بین اصبعین من اصابع الرحمان; دل مؤمن میان دوانگشت از انگشتان خداى مهربان است; 3- انى لاجد نفس الرحمان من جانب‏الیمن‏»[6] ; من دم خداى مهربان را از سمت‏یمن مى‏یابم‏با توجه به آنچه گذشت روشن شد که چهار نظر مشهور در باب تاویل قرآن‏وجود دارد:

1 - افراط برخى از معتزله و نیمه فیلسوفانى که تمام آیات مربوط به توحید و معادرا تاویل و بر غیر ظاهرشان حمل مى‏نمایند.

2 - تفریط حنبلیان که تمام ظواهر الفاظ را پذیرفته و بر همان معناى ظاهر الفاظحمل کرده‏اند; گویا که قرآن هرگز تاویل ندارد.

3 - نیمه اعتدال که در میان عالمان شیعى نیز دیده مى‏شود که آیات مربوط به‏توحید را تاویل مى‏کنند; اما آنچه را مربوط به معاد و نعمت‏هاى بهشت‏یا عذاب‏جهنم است‏بر ظاهر آن حمل مى‏کنند.

4 - اعتدال واقعى: محى الدین ابن عربى مى‏گوید: «هر صورت حسى داراى یک‏روح معنوى است و صورت حسى آن ظاهر، و روح معنوى آن باطن است و صورتى‏در زیر دارد آنچه در بالاستى; به این جهت‏باید همیشه بین ظاهر و باطن جمع نمود ومقصود از عبرت نیز همین عبور از ظاهر به باطن است و آنانکه بر ظاهر جمودمى‏ورزند، از صورت ظاهر هرگز عبور ننموده و عبرت گرفتن را تنها به تعجب‏نمودن منحصر دانسته‏اند[7] ».

فقهاى بزرگ معمولا در برابر تاویل موضع منفى گرفته و باب تاویل قرآن رابسته‏اند، شاید بتوان گفت‏حق نیز با آنان است; زیرا مدعیان دروغگو در اینجا فراوان‏است و برخى براى آنکه دست‏برداشتن خود از ظواهر شرع را توجیه نمایند به سراغ‏تاویل مى‏روند. در عین حال باید گفت: گرچه سوء استفاده از آن نیز فراوان بوده‏است، اصل تاویل حق و غیر قابل انکار است.

3. تفاوت تفسیر و تاویل

تفسیر آشکار کردن مراد و معناى الفاظ است، بویژه الفاظى که مدلول آنها روشن‏نباشد. امام خمینى مى‏فرماید: «به طور کلى معناى تفسیر آن است که شرح مقاصد آن‏کتاب را بنماید و مهم، بیان منظور صاحب کتاب باشد. این کتاب شریف که به شهادت‏خداى تعالى کتاب هدایت و تعلیم است و نور طریق انسانیت است‏باید مفسر در هرقصه از قصص آن بلکه هر آیه از آیات آن جهت اهتداء به عالم غیب و حیث راهنمایى‏به طریق سعادت و سلوک طریق معرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند. مفسر وقتى‏مقصد از نزول را به ما بفهماند مفسر است; نه سبب نزول; آن طور که در تفاسیر وارداست[8] ».

اگر معناى تفاسیر همان باشد که امام خمینى ادعا کرده است‏باید گفت: «تاکنون‏تفسیرى براى کتاب خدا نوشته نشده است[9] ». زیرا آنگونه که امام خمینى فرموده‏است. فراگیرى نکته‏هاى بدیع و بیان و وجوه اعجاز و شان نزول آیات و زمان نزول ومکى و مدنى و اختلاف قراءات و اختلافات مفسرین و یادگیرى قصص و حکایات واطلاع از تاریخ گذشتگان همه اینها از مقصود و مراد واقعى قرآن به دور است و حتى‏موجب حجاب و غفلت از قرآن کریم مى‏باشد[10] تفسیر حقیقى قرآن وظیفه اصلى‏است و از عهده انسانهاى ضعیف خارج است و آنچه که ذکر مى‏شود تنها به عنوان‏احتمالى بیش نیست[11] ، و هر کدام در جاى خود خوب است; اما نباید به آنها بسنده‏نمود و مقصود قرآن را به آن منحصر دانست[12] .

از این کلمات که از حضرت امام خمینى نقل شد، استفاده مى‏شود که مراد ایشان ازتفسیر قرآن معناى اصطلاحى نیست. وقتى مى‏فرماید: تاکنون براى قرآن تفسیرنوشته نشده است مراد تفسیر باطن قرآن و مقصود واقعى آن است; ولى تفسیر به‏معناى توضیح الفاظ و مفردات و آیات قرآن کریم بسیار است و فراوان نوشته شده‏است.

به هر حال از روایات فراوانى استفاده مى‏شود که تاویل قرآن غیر از تفسیر آن‏است و نسبت منطقى آنها تباین است; نه عموم مطلق. مثل: «یا حکم ان لهذا تاویلاوتفسیرا; اى حکم این تاویل و تفسیرى دارد»[13] ، و «... علمنى تاویلها و تفسیرها;تاویل و تفسیر آن را به من بیاموز»[14] ، «ظهره تنزیله و بطنه تاویله; ظاهرش تنزیل آن‏و باطنش تاویل آن است‏»[15] ، البته گاهى تاویل و تفسیر به جاى یکدیگر بکارمى‏روند; مثلا از ابن عباس نقل شده است که: «تفسیر بر چهار قسم است: 1 - آنچه راکه هر کس باید بداند. 2 - ظرافتهاى کلام که عرب آن را مى‏فهمد. 3 - آنچه را که فقط‏عالمان مى‏فهمند. 4 - آنچه را که جز خداوند کسى نمى‏داند»[16] . قسم سوم و چهارتفسیر در این کلام ابن‏عباس همان تاویل است که به خداى متعال و راسخان در علم‏اختصاص دارد.

سید حیدر آملى تفسیر را در مقابل تاویل دانسته و مى‏فرماید: «تفسیر یعنى بحث‏از کیفیت، اسباب و شان نزول آیات و امثال آن و این جایز نیست، مگر آنکه روایت‏درستى در مورد آن آمده باشد ولى تاویل به معناى صرف نمودن آیات به معناى‏مناسب آن است و این بر عالمان ممنوع نیست‏به شرط آنکه با قرآن و سنت موافق‏باشد»[17] .

عبد الرزاق کاشانى نیز در ابتداى تاویلات خود تفسیر را در مقابل تاویل قرار داده‏است.[18]از آنچه گذشت روشن گردید که:

1 - تفسیر به عبارت و الفاظ و توضیح واژه‏ها ارتباط دارد، و تاویل به واقعیت‏مربوط است و در بیان مصداقهاى خارجى و حقیقت عینى آیات است.

2 - تفسیر به مشکلات و الفاظ غریب قرآن و غوامض آیات اختصاص دارد; ولى‏تاویل تمام قرآن فرا مى‏گیرد و هر آیه‏اى یک صورت ظاهرى و یک باطن دارد که‏صورت باطن همان تاویل و حقیقت‏خارجى آیه است‏3 - احتمال دارد که تفسیر به احکام قرآن اختصاص داشته باشد[19] ، ولى تاویل‏همه آیات را اعم از احکام و غیر آنها در بر بگیرد[20] .

4 - دانش تفسیر براى هر کسى که با علوم ادبى و حدیث و علوم قرآن آشنا باشدممکن است; ولى دانستن تاویل قرآن تنها براى راسخان در علم میسر است.

5 - تفسیر بر دو قسم است: صحیح و باطل. تفسیر باطل همان تفسیر به راى است‏که محظور و ممنوع است. تاویل نیز بر دو قسم است: به حق و به باطل. تاویل به حق‏آن است که به هدایت و ارشاد مربوط بوده و گوینده آن راسخان در علم باشد. و تاویل‏به باطل تاویل اهل زیغ و اهواء است که به منظور فتنه و خراب کردن دین و اعتقادات‏مردم آیات متشابه را به دلخواه خود تاویل مى‏کنند.

از آنچه گذشت روشن شد که استفاده‏هاى عرفانى بزرگانى چون محى الدین،قونوى، سید حیدر آملى و امام‏خمینى از آیات شریفه قرآن هرگز تفسیر قرآن نیست‏تا کسى توهم کند که جزء تفسیر به راى باشد.

امام خمینى پس از آنکه غور در صورت ظاهرى قرآن را ماندگارى در زمین و ازوسوسه‏هاى شیطانى دانسته مى‏فرماید: «یکى دیگر از حجب که مانع از استفاده از این‏صحیفه نورانیه است اعتقاد به آن است که جز آنکه مفسرین نوشته یا فهمیده‏اند کسى‏را حق استفاده از قرآن شریف نیست، و تفکر و تدبر در آیات شریفه را به تفسیر به‏راى که ممنوع است اشتباه نموده‏اند و بواسطه این راى فاسد و عقیده باطل قرآن‏شریف را از جمیع فنون استفاده عارى نموده و آن را به کلى مهجور نموده‏اند، درصورتى که استفادات اخلاقى و ایمانى و عرفانى به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست‏تا تفسیر به راى باشد... مثلا اگر کسى از قول خداى تعالى «الحمد لله رب العالمین‏» که‏حصر جمیع محامد و اختصاص تمامى آن است‏به حق تعالى استفاده توحید افعالى‏کند و بگوید از آیه شریفه استفاده شود که هر کمال و جمال و هر عزت و جلالى که درعالم است و چشم احول و قلب محجوب به موجودات نسبت مى‏دهد از حق تعالى‏است، و هیچ موجودى را از خود چیزى نیست و لذا محمدت و ثنا خاص به حق است‏و کسى را در آن شرکت نیست. این چه مربوط به تفسیر است؟! تا اسمش تفسیر به‏راى باشد یا نباشد الى غیر ذلک از امورى که از لوازم کلام استفاده شود که مربوط به‏تفسیر به هیچ وجه نیست[21]».

اکنون که جدایى تاویل از تفسیر به راى روشن شد روش حضرت امام را درتاویل قرآن کریم بیان مى‏کنیم. تاویل قرآن آن‏چنان گریزناپذیر است که به نظر امام‏خمینى آنانکه از تاویل پرهیز مى‏کنند خود به تاویلى دیگر گرفتار شده‏اند. ایشان دربحث از تسبیح موجودات مى‏فرماید: «محجوبین از اهل فلسفه عامیه و اهل ظاهر که‏منطق موجودات را نیافته‏اند به تاویل و توجیه پرداخته‏اند، و عجب آن است که اهل‏ظاهر که به اهل فلسفه طعن زنند که تاویل کتاب خدا کنند، به حسب عقل خود در این‏موارد، خود تاویل این همه آیات صریحه و احادیث صحیحه کنند، به مجرد آنکه نطق‏موجودات را نیافته‏اند; با آنکه برهانى در دست ندارند پس تاویل قرآن را بى برهان وبه مجرد استبعاد کنند[22] ».

در طول تاریخ نیز افرادى بوده‏اند که از تاویل قرآن سوء استفاده کرده و تاویلات‏غلط و نادرستى را به قرآن کریم نسبت داده‏اند،[23] و حضرت امام در این عبارت به‏منشا اشتباه آنان اشاره کرده که هر کس به عمق فلسفه پى نبرده باشد یا تنها اهل ظاهر وحس باشد و یا در تاویلات خود از برهان و استدلال دورى کند گرفتار تاویلات غلطو گمراهانه و هوا پرستانه مى‏گردد بنابراین تاویل کننده قرآن باید اهل «فلسفه عالیه‏» ونه «فلسفه عامیه‏» بوده و با برهان و دل و معرفت و مشاهده به تاویل قرآن برسد.

روش حضرت امام در تاویل قرآن بر یک اصل استوار قرار دارد و آن تطابق بین‏کتاب تدوین و کتاب تکوین و کتاب انفس است. اگر جان انسان را کتابى از کتابهاى‏الهى و جهان خارج را نیز کتاب تکوینى و قرآن کریم را کتاب تدوینى الهى بدانیم، همانگونه که از آیات شریفه قرآن و روایات و ادب فارسى به خوبى بدست مى‏آید،در این صورت تاویل قرآن به معناى بیان تطابق کتاب تدوین با کتاب تکوین است.همانگونه که سید حیدر آملى نیز به آن تصریح کرده است.[24] تمام تاویلات امام‏خمینى نیز بر این اساس بوده و همیشه قرآن را با کتاب تکوین مطابقت مى‏دهد، که به‏نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏کنیم:

الف: شاید سر خطیئه آدم علیه السلام توجه به کثرت اسمائى است که روح شجره‏منهیه است.[25]ب: در تفسیر و بلکه تاویل آیه شریفه «قل هو الله احد» مى‏فرماید: «ممکن است که‏«هو» اشاره باشد به مقام فیض اقدس که ذات اسماء ذاتیه است و «الله‏» اشاره به مقام‏احدیت جمع اسمائى که حضرت اسم اعظم است و «احد» اشاره به مقام احدیت‏باشدو بنابراین آیه شریفه در صدد اثبات آن است که این مقامات ثلاثه در عین حال که درمقام تکثیر اسمائى کثرت دارند، به حسب حقیقت در غایت وحدت هستند و تجلى‏به فیض اقدس به حسب مقام ظهور «الله‏» است و به حسب مقام بطون «احد» است وشاید «هو» اشاره به مقام ذات باشد و چون «هو» اشاره غیبیه است در حقیقت اشاره به‏مجهول است و «الله‏» و «احد» اشاره به مقام واحدیت و احدیت‏باشد; پس ذات را که‏مجهول مطلق است معرفى فرماید به اسماء ذاتیه و اسماء واحدیت صفاتیه، و درحقیقت اشاره به آن است که ذات غیب است و دست آمال از آن کوتاه است و صرف‏عمر در تفکر در ذات موجب ضلالت است و آنچه مورد معرفت اهل الله و علم‏عالمین بالله است واحدیت و احدیت است. و واحدیت‏براى عامه اهل الله و احدیت‏براى خلص از اهل الله است‏»[26] .

ج: در تاویل ضمیر غایب در «انا انزلناه فى لیلة القدر» مى‏فرماید: «قرآن قبل از تنزل‏به این نشاه در مقام و کینونت علمى در حضرت غیبیه به تکلم ذاتى بوده به احدیت‏جمع و ضمیر غایب اشاره به آن مقام است‏».[27]د: در تاویل سوره مبارکه حمد نیز فرموده: «سوره حمد جمیع سلسله وجود است‏عینا و عملا و تحققا و سلوکا»[28] و آنگاه توضیح داده است که چگونه کلمات سوره‏حمد به همه عالم تکوین از ابتداء تا انتهاء و همه عوالم مجردات و مادیات اشاره‏دارد، و این هم به طریق اجمال است و هم تفصیل.

به هر حال تاویل قرآن اگر صحیح و همراه با برهان بوده و با معارف قرآنى‏هماهنگ باشد مى‏تواند به آن هدف اصلى که هدایت است منتهى شود و ارتباط بین‏آیات شریفه را برقرار کند; به عنوان مثال وقتى مى‏فرماید: «و من اعرض عن ذکرى فان‏له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمى; و هر که از یاد من رو بگرداند، زندگانى تنگى‏دارد و روز رستاخیز او را کور محشور مى‏کنیم‏»[طه، آیه 124] و یا «و من کان فى هذه‏اعمى فهو فى الاخرة اعمى; و هر که در اینجا کور باشد، در آخرت هم کوراست‏»[اسراء، آیه‏72].

روشن است که بین ذکر خدا و چشم سر مناسبتى نیست; پس باید مراد از چشم دراینجا چشم دل باشد، و مراد از کورى حجابهاى دل باشد که مانع از رؤیت و مشاهده‏است، و مراد از ذکر معرفتى باشد که از راه کشف و شهود بدست مى‏آید; بر این اساس‏اعراض از ذکر با کورى دل مناسبت کامل دارد.

نیز آیه شریفه «یا حسرتى على ما فرطت فى جنب الله;[زمر، 56] افسوس بر من که دراطاعت‏خدا کوتاهى کردم‏». در هنگام تفسیر باید اینگونه معنا شود که این اظهارتاسف و حسرت از کوتاهى در اطاعت‏خدا و تحصیل رضایت اوست; ولى تاویل آن‏امام معصوم است و مقصود اظهار تاسف و حسرت از کوتاهى در معرفت امام واطاعت از امام مى‏باشد.

در پایان ذکر این نکته نیز لازم است که چون طبق دلیل عقلى و نقلى و نیز کشف وشهود تاویل قرآن مخصوص معصومین علیهم‏السلام است که راسخان در علم‏هستند، هر کس غیر از آنان بخواهد قرآن را تاویل کند، باید احتیاط را از دست نداده وتمام آنچه را ذکر مى‏کند، تنها به عنوان احتمالى در معنى و حقیقت آیات ذکر کند وچیزى را به صورت قطعى به کتاب خداوند نسبت ندهد; آنگونه که روش حضرت‏امام خمینى نیز بوده است.

 منابع در مطلب بعدی


کلیدواژه ها:
[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 11:11 عصر ] [ سید رسول سید حسینی (81) ]
درباره ی وبلاگ
رضویّون -  دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد

کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد، در سال 1389 تأسیس گردید. این وبلاگ وابسته به این کانون، و محلی است برای هم افزایی فعالیت ها و ایده های قرآنی. ان شاء الله بتوانیم قدمی مؤثر در راه ترویج «انس با قرآن کریم» برداریم.

رضویون در آپارات

ثبت نام نویسندگی وبلاگ رضویّون

حقیقت این است که ما هنوز خیلی از قرآن دوریم...

کد نمادِ ما
ذکر امروز
دانشکده ها
دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

قرآن و زندگی - وبلاگ شخصی استاد عظیم پور

انجمن علمی دانشجویی دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد

دانشجویان دانشکده علوم قرآنی شاهرود

فاطر - بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران

ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای
بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان
مسجد نما
مدرسه نما
جامع الاحادیث
پایگاه اطلاعرسانی مداح اهل بیت (ع) حسن نجف زاده
اسلام کوئست
مؤسسه فرهنگی بیان هدایت نور
طرحی برای فردا
روشنگری
آمار بازدید
بازدید امروز: 300
بازدید دیروز: 432
کل بازدیدها: 2418346
موسیقی وبلاگ
ایران رمان

ابزار هدایت به بالای صفحه