10سال پیش بود باهم آشنا شدیم اهل نماز اول وقت خصوصا نماز صبح بود خیلی دوست داشتنی ،خیلی مودب ، شبهای ماه مبارک رمضان قبل از همه بلند می شد سحری بصورت دست جمعی که دانشکده بهمون میداد رو گرم می کرد دوستان رو از خواب بیدار می کرد و خودش با منصور آرم می شدند ساقی فکر می کرد کسی اونو نمیبینه اما منو مهدی سلگی تا نزدیک سحر معمولاً بیدار بودیم میدیدیم بعضی وقت ها کمکش می کردیم. سالی گذشت با هم شبا کتابخونه آستان قدس می رفتیم یه خاطره یادم افتاد : تو کتابخونه قفسه باز درس می خوندیم هردو مشغول مطالعه بودیم که تمام لامپ های سالن خاموش شد متوجه شدم همه کسانیکه اومده بودن برا مطالعه رفته بودن یعنی وقت مطالعه تموم شده بود تنها کسانی که تو سالن بودن من بودمو محمود چهره دوست داشتنی دوران دانشجوییم ؛ منو مسئولین سالن محترمانه بیرون کردن اما مگه محمود بیرون میومد بهش گفتم فلانی در خوابگاه رو بستن بلند شو الان اونجاهم راهمون نمیدن به خودش اومد گفت راست میگیاو... ما خوبیهای آدمای خوب رو فراموش نکرده ایم از وقتی که تصادف کرده خیلی نگران وناراحتم ،دوستان امشب همه برای سلامتی محمود دو رکعت نماز می خوانیم و هدیه می کنیم به پیشگاه مقدس حضرت فاطمه معصومه (س) و حوائج رو جهت برآورده شدن حواله می کنیم به پیشگاه مقدس امام رضا(ع) فکر کنم نتیجه بگیریم. امام رضا (ع) واسطه بین ما و خداست کمک میکنه ، با امید به خدا حالش خوب میشه
کلیدواژه ها:
[ دوشنبه 91/11/16 ] [ 10:19 صبح ] [ سجاد نیازی (81) ]
|
||