• وبلاگ : رضويّون
  • يادداشت : سومين مجمع فارغ التحصيلان دانشکده
  • نظرات : 3 خصوصي ، 51 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خاطره من 

    القصه .... درس تاريخ اسلام2 رو با دکتر رحمت آبادي داشتيم. يه روز که با ايشون کلاس داشتيم 10 دقيقه از کلاس گذشته بود ولي خبري از استاد نبود ما هم که تازه وارد بوديم بدون اينکه علت دير آمدن استاد رو از آقاي فتحي بپرسيم و کمي منتظر استاد بمونيم بدون هيچ هماهنگي با مسؤلين دانشکده همگي زديم از دانشکده بيرون و رفتيم خونه هامون. به همين راحتي...

    اما بنده خدا استاد وقتي اومدن دانشکده و درِ کلاس ما رو باز کردن با يک کلاس پُر از خالي مواجه شدن و وقتي از آقاي فتحي جوياي احوال شدن، ايشون اظهار بي اطلاعي کردن. و مات و مبهوت که دانشجوها کجان؟

    چشمتون روز بد نبينه فردا که اومديم دانشکده نه تنها حسابي مؤاخذمون کردن، که حتي حسابي کل کلاس رفت زير ذره بين آقاي فتحي. تا يکي از مسؤلين دانشکده ميپرسيد از کدوم ورودي هستي؟ تا ميگفتيم ورودي 89 يه طور ديگه نگاهمون ميکردن البته با اون دسته گلي که ما به آب داديم حق داشتن. جلسه بعدي که تاريخ اسلام2 داشتيم استاد رحمت آبادي درس اون جلسه رو به خاطر اون قضيه ندادن و کلي دعوامون کردن و بعد هم درس بعدي رو تدريس کردن.