سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک روز، یک حدیث
تلاوت برگزیده
تلاوت برگزیده
ابراهیم عقیلی
ورودی 94


سورۀ انعام | آیه 59
به همراه تحلیل استاد ابوالقاسمی


بارگذاری

-----------------------------------------------
تلاوتهای مورد علاقتون رو به
razavyoon@chmail.ir
ارسال کنید. البته تلاوتهای اساتید
و دانشجوهای خودمون اولویت داره.


.:: بایگانی تلاوت ها ::.
تصویر برگزیده
تصویر برگزیده
-----------------------------------------------
تصاویر خاطره انگیزتون رو به
razavyoon@chmail.ir
ارسال کنید تا تو این بخش قرار بگیره.

اینک لحظه‌ وداع با علی (ع) ! چه دشوار است . اکنون علی باید در دنیا بماند. سی سال دیگر!

فرستاد ” ام رافع ” بیاید ، وی خدمتکار پیغمبر(ص) بود. از او خواست که :

- ای کنیز خدا، بر من آب بریز تا خود را شست ‌وشو دهم. با دقت و آرامش شگفتی، غسل کرد و سپس جامه‌ های نویی را که پس از مرگ پدر کنار افکنده بود و سیاه پوشیده بود، پوشید، گویی از عزای پدر بیرون آمده است و اکنون به دیدار او می‌رود.
به ام رافع گفت :
ـ بستر مرا در وسط اتاق بگستران.

آرام و سبکبار بر بستر خفت، رو به قبله کرد، در انتظار ماند.
لحظه ‌ای گذشت و لحظاتی …
ناگهان از خانه شیون برخاست.

پلک‌هایش را فروبست و چشم‌هایش را به روی محبوبش ـ که در انتظار او بود‌ ـ گشود.
شمعی از آتش و رنج ، در خانه‌ علی خاموش شد و علی تنها ماند . با کودکانش.
از علی خواسته بود تا او را شب دفن کنند ، گورش را کسی نشناسد و … و علی چنین کرد .
اما کسی نمی ‌داند که چگونه؟ و هنوز نمی ‌داند کجا؟
در خانه‌اش؟ یا در بقیع ؟ معلوم نیست.
و کجای بقیع ؟ معلوم نیست.
آنچه معلوم است،‌ رنج علی است، امشب، بر گور فاطمه .

مدینه در دهان شب فرو رفته است، مسلمانان همه خفته ‌اند. سکوت مرموز شب گوش به گفت‌وگوی آرام علی دارد.
و علی که سخت تنها مانده است، هم در شهر و هم در خانه ، بی ‌پیغمبر، بی ‌فاطمه. همچون کوهی از درد، بر سر خاک فاطمه نشسته است.

ساعت ‌ها است.
شب ـ خاموش و غمگین ـ زمزمه درد او را گوش می ‌دهد، بقیع آرام و خوشبخت و مدینه بی‌وفا و بدبخت، سکوت کرده ‌اند، قبر‌های بیدار و خانه‌ های خفته می‌شنوند.
نسیم نیمه شب کلماتی را که به سختی از جان علی برمی‌آید، از سر گور فاطمه به خانه‌ خاموش پیغمبر می‌برد :
ـ بر تو، از من و از دخترت ـ که در جوارت فرود آمد و به شتاب به تو پیوست، سلام ای رسول خدا.
ـ از سرگذشت عزیز تو ـ ای رسول خدا ـ شکیبایی من کاست و چالاکی من به ضعف گرایید . اما، در پی سهمگینی فراق تو و سختی مصیبت تو، مرا اکنون جای شکیب هست.

من تو را در شکافته گورت خواباندم و در میانه‌ حلقوم و سینه من جان دادی، “انا لله و انا الیه راجعون”.
ودیعه را بازگرداندند و گروگان را بگرفتند، اما اندوه من ابدی است و اما شبم بی‌خواب، تا آنگاه که خدا خانه‌ای را که تو در آن نشیمن داری، برایم برگزیند.
هم‌اکنون دخترت تو را خبر خواهد کرد که قوم تو بر ستمکاری در حق او همداستان شدند. به اصرار از او همه چیز را بپرس و سرگذشت را از او خبر گیر.

اینها همه شد، با این که از عهد تو دیری نگذشته است و یاد تو از خاطر نرفته است.
بر هر دوی شما سلام. سلام وداع کنننده‌ای که نه خشمگین است، نه ملول.
لحظه‌ای سکوت نمود، خستگی یک عمر رنج را ناگهان در جانش احساس کرد. گویی با هر یک از این کلمات، که از عمق جانش کنده می‌شد ـ قطعه‌ای از هستی‌اش را از دست داده است.

درمانده و بیچاره بر جا مانده؛ نمی‌دانست چه کند؛ بماند؟ بازگردد؟ چگونه فاطمه را، این‌جا، تنها بگذارد، چگونه تنها به خانه برگردد؟ شهر، گویی دیوی است که در ظلمت زشت شب کمین کرده است. با هزاران توطئه و خیانت و بی‌شرمی انتظار او را می‌کشد.
و چگونه بماند؟ کودکان؟ مردم؟ حقیقت؟ مسؤولیت‌هایی که تنها چشم به راه اویند و رسالت سنگینی که بر آن پیمان بسته است؟
درد چندان سهمگین است که روح توانای او را بیچاره کرده است. نمی‌تواند تصمیم بگیرد، تردید جانش را آزار می‌دهد، برود؟ بماند؟
احساس می‌کند که از هر دو کار عاجز است، نمی‌داند که چه خواهد کرد؟

به فاطمه توضیح می‌دهد: “اگر از پیش تو بروم، نه از آن رو است که از ماندن نزد تو ملول گشته‌ام، و اگر همین جا ماندم، نه از آن رو است که به وعده‌ای که خدا به مردم صبور داده است بدگمان شده‌ام”.

آنگاه برخاست، ایستاد، به خانه‌ پیغمبر رو کرد، با حالتی که در احساس نمی‌گنجید، گویی می‌خواست به او بگوید که این “ودیعه‌ی عزیز”ی را که به من سپرده‌ای، اکنون به سوی تو بازمی‌گردانم، سخنش را بشنو. از او بخواه، به اصرار بخواه تا برایت همه چیز را بگوید، تا آن‌چه را پس از تو دید یکایک برایت برشمارد.

فاطمه این‌چنین زیست و این‌چنین مرد و پس از مرگش زندگی دیگری را در تاریخ آغاز کرد. در چهره همه‌ ستمدیدگان ـ که بعدها در تاریخ اسلام بسیار شدند ـ هاله‌ای از فاطمه پیدا بود. غصب شدگان، پایمال شدگان و همه‌ قربانیان زور و فریب نام فاطمه را شعار خویش داشتند. یاد فاطمه، با عشق‌ها و عاطفه‌ها و ایمان‌های شگفت زنان و مردانی که در طول تاریخ اسلام برای آزادی و عدالت می‌جنگیدند، در توالی قرون، پرورش می‌یافت و در زیر تازیانه‌های بی‌رحم و خونین خلافت‌های جور و حکومت‌های بیداد و غصب، رشد می‌یافت و همه‌ دل‌های مجروح را لبریز می‌ساخت.

این است که همه جا در تاریخ ملت‌های مسلمان و توده‌های محروم در امت اسلامی، فاطمه منبع الهام آزادی و حق‌خواهی و عدالت‌طلبی و مبارزه با ستم و قساوت و تبعیض بوده است.
از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه، یک ” زن ” بود، آن‌ چنان که اسلام می‌خواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم کرده بود و او را در کوره‌های سختی و فقر و مبارزه و آموزش‌های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.

وی در همه‌ ابعاد گوناگون زن بودن نمونه شده بود.
مظهر یک دختر، در برابر پدرش.
مظهر یک همسر در برابر شویش.
مظهر یک مادر در برابر فرزندانش.
مظهر یک ” زن مبارز و مسئول ” در برابر زمانش و سرنوشت جامعه‌ اش.

وی خود یک ” امام ” است، یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایده‌آل برای زن، یک ” اسوه ” ، یک شاهد برای هر زنی که می‌خواهد ” شدن خویش ” را خود انتخاب کند.
او با طفولیت شگفتش، با مبارزه‌ مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی، در خانه‌ پدرش، خانه‌ی همسرش، در جامعه‌اش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، “چگونه بودن” را به زن پاسخ می‌داد.
نمی‌دانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند.
در میان همه جلوه‌های خیره کننده‌ روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفت‌انگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و هم‌ پرواز روح عظیم علی است.

او در کنار علی تنها یک همسر نبود، که علی پس از او همسرانی دیگر نیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمان‌های بزرگش می ‌نگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرارآمیزش و همدم تنهایی‌هایش.
این است که علی هم او را به گونه‌ دیگری می‌نگرد و هم فرزندان او را.

پس از فاطمه، علی همسرانی می‌گیرد و از آنان فرزندانی می‌یابد. اما از همان آغاز، فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا می‌کند. اینان را “بنی‌علی” می‌خواند و آنان را “بنی‌فاطمه”.

شگفتا، در برابر پدر، آن هم علی، نسبت فرزند به مادر و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونه‌ی دیگر می‌بیند. از همه‌ی دخترانش تنها به او سخت می‌گیرد، از همه‌ تنها به او تکیه می‌کند. او را ـ در خردسالی ـ مخاطب دعوت بزرگ خویش می‌گیرد.
نمی‌دانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟

خواستم از ” بوسوئه ” تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، از ” مریم ” سخن می‌گفت . گفت : هزار و هفتصد سال است که همه‌ سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده‌اند.
هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت‌ها در شرق و غرب، ارزش‌های مریم را بیان کرده‌اند.
هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همه‌ ذوق و قدرت خلاقه ‌شان را به کار گرفته ‌اند.
هزار و هفتصد سال است که همه‌ هنرمندان، چهره‌نگاران، پیکرسازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی ‌های اعجاز‌گر کرده‌ اند.

اما مجموعه‌ گفته‌ها و اندیشه ‌ها و کوششها و هنرمندی ‌های همه در طول این قرن‌های بسیار، به اندازه‌ این کلمه نتوانسته ‌اند عظمت‌های مریم را بازگویند که: “مریم (س)، مادر عیسی (ع) است “.
و من خواستم با چنین شیوه ‌ای از فاطمه بگویم. باز درماندم :

خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه ‌ی بزرگ است.
دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است.


کلیدواژه ها:
[ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 1:10 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]

نسل تو را ز نسل مطهّر گذاشته

آن کس که با نَبیت برادر گذاشته

 

دستی درون خلقت ما برده ای که حق

در تو وَ خویش دست برابر گذاشته

 

پای تو پایه های جهان گشت و مصطفی

بر پایه های عرش خدا سر گذاشته

 

دیگر خدا ز دین خودش مطمئن شده

وقتی علی برای پیمبر گذاشته

 

آن دم که دید خمّ تو کوچکتر از تو است

حوضی به نام چشمه ی کوثر گذاشته

 

تو آمدی و بعد تو پیغمبر خدا

دستی به روی واژه ی ابتر گذاشته

 

هر کس زبان به وصف صفاتت گشوده است

پا از گلیم خویش فراتر گذاشته


کلیدواژه ها:
[ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 1:2 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]

حمایت از داده‌ و حمایت از حریم خصوصی در حقوق ایران

  1ـ قانون اساسی

مطابق اصل 22 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:

«حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.

تعریف حیثیت: حیثیت یا آبرو عبارت از نمایی از شخص در دیدگاه دیگران است. حیثیت عبارت از منشی از فرد در جامعه است که شأن اجتماعی و احترام شخص بر آن پایه استوار است. حیثیت نیک می‌تواند مظهر و ثمرة ایثار، سخت کوشی و نیک منشی باشد، خواه در تجارت حاصل شود یا در مناسبات شخصی، دین‌ها و فرهنگ‌ها علی الاصول حیثیت اشخاص را محترم شمرده‌اند.

مسکن و شغل متضمن حریم خصوصی اطلاعاتند. حقوق مورد نظر دست کم همان مقرراتی است که در مورد رعایت حیثیت، مسکن و شغل اشخاص مقرر شده است.»

اصل 25 قانون اساسی ایران مقرر می‌کند:

بازرسی و نرساندن نامه‌ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس سانسور و عدم مخابره و نرساندن آن‌ها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون»

این اصل رعایت جنبه‌هایی از حریم خصوصی را مطرح کرده است.

بنا به اصل سی و نهم قانون اساسی ایران:

«هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی، یا تبعید شده به هر دلیل که باشد ممنوع و موجب مجازات است»

«در ترمینولوژی حقوقی، حرمت در لغت به معنی هیبت و بزرگی و پاس است.»حرمت منازل که جنبه‌ای از حریم خصوصی است یعنی احترام منازل مسکونی مردمان و عدم هتک حرمت آن.

  مطابق بند و ماده 3 قانون وظایف و اختیارات وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات مصوب 19/9/82 مجلس شورای اسلامی:

«حفاظت و حراست و عدم ضبط و افشای انواع مراسلات و امانات پستی و همچنین مکاتبات تلفنی و مبادلات شبکه اطلاع‌رسانی و اطلاعات مربوط به اشخاص حقیقی و حقوقی طبق قانون بخشی از وظایف و اختیارات وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات است.

       «مقررات و ضوابط شبکه‌های اطلاع رسانی رایانه مصوب 12/9/80 شورای عالی انقلاب فرهنگی

1. قسمت 5ـ3ـ10 بند «ب» مقررات مزبور رسا (ISP  ) را موظف کرده است تا تهمیدات فنی لازم برای حفظ حقوق کاربران و جلوگیری از حمله به کامپیوترآن‌ها را فراهم کند.»

این وظیفه از جهت پیشگیری از وقوع جرم و زیان دیدن داده‌های شخصی و غیره اهمیت دارد.

2. «بنا به قسمت 5ـ3ـ12 بند «پ» رسا (ISP  ) موظف است اطلاعات مربوط به نحوة حفاظت از حریم خصوصی اطلاعات و ارتباطات افراد در شبکه را خود در اختیار کاربران قرار دهد»

این کلام نیز همانند قسمت پیشین ناظر به حفاظت فنی از حریم خصوصی است که نوعی همیاری بین رسا و کاربر مقرر کرده است.

با توجه به مطالب مطرح شده اصول 22 و 23 و 25 موارد نقض حریم خصوصی را شمارش کرده‌اند.

 

2. قانون مجازات اسلامی

موارد زیر برخی موارد نقض حریم خصوصی را تعیین کرده‌اند.

ماده 570: هر یک از مقامات و مأمورین دولتی که برخلاف قانون، آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند یا آنان را از حقوق مقرر در قانون اسلامی محروم نمایده علاوه بر انفصال از خدمت و محرومیت سه تا پنج سال از مشاغل دولتی به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد.»

ماده 580: «هر یک از مستخدمین و مأمورین قضایی یا غیر قضایی یا کسی که خدمت دولتی به او ارجاع شده باشد، بدون ترتیب قانون به منزل کسی بدون اجازه و رضای منزل داخل شود به حبس از یک ماه تا یکسال محکوم خواهد شد مگر این که اثبات نماید به امر یکی از رؤسای خود که صلاحیت حکم را داشته، مکره به اطاعت امر او بود، اقدام کرده است که در این صورت مجازات مزبور در حق آمر اجراء خواهدشد، و اگر مرتکب یا سبب و وقوع جرم دیگری نیز باشد مجازات آن را نیز خواهد دید و چنانچه این عمل در شب واقع شود مرتکب یا آمر به حداکثر مجازات مقرر محکوم خواهد شد.»

ماده 582 ـ «هر یک از مستخدمین و مأمورین دولتی، مراسلات یا مخابرات یا مکالمات تلفنی اشخاص را در غیر مواردی که قانون اجازه داده حسب مورد مفتوح، یا توقیف یا معدوم یا بازرسی یا ضبط یا استراق سمع نمایند و یا بدون اجازه صاحبان آنها مطالب آنها را افشاء نمایند به حبس از یکسال تا سه سال و یا جزای نقدی از شش تا هیجده میلیون ریال محکوم خواهند شد.»

ماده 641ـ «هر گاه کسی به وسیله تلفن یا دستگاههای مخابراتی  دیگر ایجاد مزاحمت نماید علاوه بر اجرای مقررات خاص شرکت مخابرات، مرتکب به حسب از یک تا شش ماه محکوم خواهد شد»

م 669ـ «هر گاه کسی دیگری را به هر نحو تهدید به قتل یا ضررهای نفسی یا شدفی یا مالی و یا به افشای سری نسبت به خود یا بستگان او نماید، اعم از این که به این واسطه تقاضای وجه یا مال یا تقاضای انجام امر یا ترک فعلی را نموده و یا ننموده باشد به مجازات شلاق تا (74) ضربه یا زندان از دو ماه تا دو سال محکوم خواهد شد.»

 

3) قانون مسئولیت مدنی

ماده 1 قانون مسئولیت مدنی مصوب 1339 مقرر می‌کند:

«هر کس بدون مجوز قانونی عمداً و یا در نتیجه بی‌احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجاری یا به هر حق دیگر که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده لطمه وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگر شود، مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود می‌باشد.»

 

4) قانون تجارت الکترونیکی ایران

فصل سوم قانون تجارت الکترونیکی ایران (مواد 58 تا 78) راجع به حمایت از داده پیام‌های شخصی یا حمایت از داده‌هاست مقررات این قانون به اقتضای بحث در موارد خود مطرح شده است.

6) آیین نامه دفاتر خدمات حضوری اینترنت

«بند ج ـ 15، افشای روابط خصوصی افراد و تجاوز به حریم اطلاعات شخصی آنان را ممنوع اعلام کرده است همچنین برابر بند ج ـ 16، انتشار اطلاعات حاوی کلیدهای رمز بانک‌های اطلاعاتی، نرم‌افزارهای خاص، صندوق‌های پست الکترونیکی و یا روش شکستن آنها نیز ممنوع است.»

بند ج 17ـ19: «هر گونه نفوذ غیر مجاز به مراکز دارندة اطلاعات خصوصی و محرمانه و تلاش برای شکستن قفل رمز سیستم‌ها» را ممنوع اعلام کرده است.

مطابق بند ج ـ 7 ـ 20 نیز «هر گونه تلاش برای شنود و بررسی بسته‌های اطلاعاتی در حال گذر در شبکه که به دیگران تعلق دارد» را ممنوع اعلام کرده است:

مطابق تبصره 2 بند ج مقررات مزبور، مجازات متخلف، برای بار اول تذکر، بار دوم لغو موقت پروانه به مدت یک‌هفته و بار سوم شش ماه لغو پروانه و تخلف نوبت چهارم، لغو دائمی پروانه خواهد بود.»

 

امنیت پردازش

کنترل گر باید تمهیدات فنی و سازمانی مناسب جهت حفاظت از داده در مقابل خراب‌کاری اتفاقی‏، غیرقانونی یا تغییر یا افشای غیرمجاز، یا هر شکل دیگری از پردازش غیرمجاز اتخاذ نماید.

 

در پایان بنظر میرسد در قانون حمایت از داده، قانون‌گذار باید مبحثی را نیز به مسئولیت‌ها و مجازات‌ها اختصاص دهد و نسبت به کسی که از وظایف قانونی خود تخطی کند پیش‌بینی‌هایی برای وضع مجازات‌های بازدارنده به عمل ‌آید.


کلیدواژه ها:
[ پنج شنبه 91/5/19 ] [ 12:34 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]
ماده (648) قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد:
اطبا و جراحان و ماماها و داروفروشان و کلیه کسانی که به مناسبت شغل یا حرفه خود محرم اسرار می شوند،هر گاه در غیر از موارد قانونی،اسرار مردم را افشا کنند،به سه ماه و یک روز تا یک سال و یا به یک میلیون و پانصد هزار تا شش میلیون ریال جزای نقدی، محکوم می شود.
پرسشی که درباره ماده یاد شده مطرح است،این است که چنان¬چه کسی به مناسبت شغل خود از وقوع جرمی آگاه شود، آیا گزارش آن به مقامات ذی¬صلاح مشمول ماده یاد شده است یا خیر؟آیا کسی که جرمی را مرتکب شده است و به پزشک یا وکیل مراجعه کرد و آنها از وقوع آن آگاه شدند، چنان¬چه به مراجع قانونی گزارش دادند، مرتکب جرم افشای سر شده اند؟ آیا اگر از گزارش دادن خودداری کنند، به جرم ترک فعل تحت تعقیب قرار می گیرند؟ در پرتو این دو پرسش، پرسش¬های دیگری نیز مطرح است که نوشتار پیش رو در پی پاسخگویی آن¬هاست.
پیش از هر چیز شایسته است به فلسفه و مبنای جرم انگاری ماده یاد شده بپردازیم و ارزشی که در این ماده مورد حمایت قانون¬گذار قرار گرفته توضیح دهیم تا از رهگذر آن بتوانیم پاسخ دو پرسش بالا را بیابیم.
قانون¬گذار مرتکبان جرم افشای سر را همه¬ی کسانی می داند که به مناسبت شغل خود محرم اسرار مردم می شوند و به خاطر اعتمادی که مردم به آنان دارند،گاه اسرارشان را برای آنان بازگو می کنند و یا این¬که آنان به طور طبیعی پی به رازهای مردم می برند. بنابراین اگر این دسته افراد، رازهای کسانی را که به آن اعتماد کرده اند، فاش کنند،زیان آن در نهایت متوجه جامعه می شود، زیرا مردم تا آنجا که امکان دارد، به پزشک یا روان شناس یا وکیل یا... مراجعه نمی کنند و در نتیجه عدم مراجعه، سلامت و امنیت جامعه به خطر می¬افتد، لذا قانون¬گذار در این موارد، جرم انگاری کرده اند تا سلامت و امنیت جامعه حفظ شود.با توجه به همین ملاک،پاره ای حقوق¬دانان بر این باورند که این جرم دارای جنبه عمومی است و تعقیب آن منوط به شاکی خصوصی نیست.(2)
با عنایت به نکته یاد شده، به پاسخ پرسش یاد شده می پردازیم. از ماده (648) قانون مجازات اسلامی می توان به روشنی اصلی را به دست آورد و آن ممنوعیت افشای اسراری است که شخص به مناسبت شغل و حرفه خود به آنها پی می برد،مگر در مواردی که قانون¬گذار مجاز دانسته است.بر این پایه،اصل بر محرمانه بودن افشای این قبیل اسرار است، مگر در موارد قانونی،پس شایسته است دو عنوان «اسرار حرفه ای» و «موارد قانونی» را بررسی کنیم.
اسرار حرفه ای:
اسرار جمع سرّ است. سر یعنی نهان،مقابل جهر است. سرّ چیزی است که انسان آن را در قفس خود پوشیده دارد.(3)بر این پایه معلوم می شود اولاً سر لزوماً امری زشت و مجرمانه نیست، بلکه چه بسا امری نیکو و پسندیده باشد.ثانیاً سر امری نسبی است و تابعی از شرایط افراد است و انگیزه انسان در پنهان کردن آن،در سر بودن آن نقش بازی می کند. با این توضیح، اسرار حرفه ای ،اموری است که انسان از رهگذر شغل و حرفه خود و بر اساس موقعیتی که دارد، به آنها پی می برد یا محرم اسرار مردم واقع می شود.
در یک نگاه کلی با توجه به ماده مذکور و دیگر قوانین کیفری به دست می آید که اسرار حرفه ای دو دسته اند:
اول: اموری که صریحاً در قوانین کیفری به عنوان اسرار مردم از آنها یاد شده است،مانند:
1- ماده (12) قانون راجع به کارشناسان مصوب 1317.
2- ماده (42) قانون دفاتر اسناد رسمی و کانون سر دفتران و دفتر یاران مصوب 1345.
3- ماده (30) قانون وکالت مصوب 1315.
4- ماده (27) آیین نامه مترجمان رسمی مصوب 1374.
5- ماده (232) قانون مالیات¬های مستقیم مصوب 1361.
6- ماده (7) قانون مذکور آمار ایران مصوب 1353.
7- ماده (9) قانون مربوط به تشکیل دادگاه اطفال بزه¬کار مصوب 1338 و دیگر مواد قوانین کیفری که در این باره وجود دارد.
دوم :اموری است که به طور صریح در مواد قانون ذکر نشده ولی به روشنی از ماده(648) که گفته:« و کلیه کسانی که به مناسبت شغل یا حرفه خود محرم اسرار می¬شوند»، یک اصل کلی به دست می آید و آن عبارت است از اسراری که افراد در شغل و حرفه¬ای که هستند، به مناسبت شغل و حرفه خود به آن ها پی می¬برند و یا این¬که مردم آنها را محرم اسرار خود پنداشته و نا¬گفته¬های خود را برای آنان بازگو می کنند، بنابراین اگر کسانی مانند مشاوران امور روانی یا رئیس شورای شهر در مراجعات مردم به آنها و به مناسبت شغل خود به اسراری پی ببرند، مشمول عموم ماده یاد شده خواهند شد .اکنون این پرسش به میان می¬آید که آیا افرادی که دارای موقعیت اجتماعی هستند و در عرصه روابط اجتماعی و عرف برای آنان موقعیت هایی (اگرچه نانوشته) تعریف شده است،مانند روحانیون (امامان جماعت،مراجع تقلید) که مورد اعتماد مردم هستند،مشمول عموم ماده (648) قانون مجازات قرار می گیرند یا خیر؟
پاره¬ای به این پرسش پاسخ منفی داده و بر این باورند که اگر کسی رازی را نزد امام جماعت مطرح کند و وی آن را افشا کند، مشمول این ماده نیست.(4) ای بسا اصل تفسیر مضیق قوانین کیفری نیز این برداشت را تأیید می کند.
برخی دیگر بر این باورند که اگر چه امام جماعت یا مرجع تقلید بودن شغل و حرفه نیست ولی چون این دست افراد دارای موقعیت اجتماعی هستند و مردم به آنان اعتماد دارند،بدین رو در مراجعات مردم به آن¬ها،گاه به اسراری پی می برند و لذا محرم اسرار واقع می شوند،مشمول ماده قرار می گیرند.(5)
اگر چه صریحاً لفظی وجود ندارد که شامل این دست افراد شود.
به نظر می رسد با توجه به فلسفه جرم انگاری ماده یاد شده که برای حفظ ارزش اعتماد عمومی در مراجعات مردم است و این¬که امام جماعت و مانند آن نیز یک موقعیت اجتماعی است که مردم به آنان اعتماد دارند،بتوان این دست افراد را مشمول ماده دانست.با این توضیح جایی برای تمسّک به اصل تفسیر مضیق نمی¬ماند، زیرا تفسیر مضیق در مواردی است که انسان در شمول ماده نسبت به آن شبهه دارد و اینجا شبهه ای نیست تا به اصل تفسیر مضیق قوانین کیفری استناد شود.(6) .مویّد این سخن که فلسفه جرم انگاری این ماده شامل این دست افراد است، ماده (13) و (226) قانون فرانسه است، زیرا این ماده همانند قانون مجازات عمومی مصوب 1352 است و آن قانون نیز متأثر از قانون فرانسه بوده است که می گوید:
«افشای هر یک از معلوماتی که طبیعت محرمانه دارند توسط شخصی که به حکم وضعیت یا شغل یا به سبب وظیفه یا مأموریت موقت بر آن اطلاع پیدا کرده است، مستوجب حبس تا یک سال و جزای نقدی تا صد هزار فرانک است.(7 )
کلمه وضعیت به روشنی شامل افراد یاد شده می¬شود.به هر روی اگر به باور برخی در این باره شبهه وجود داشته باشد و نتوان ماده را شامل این دست افراد دانست،شایسته است قانون¬گذار به وضع قانون در این باره همّت گمارد، چرا که در جامعه ما بسیار مورد نیاز است.
از دیگر سو،با توجه به تفسیر یاد شده،جرم افشای سر شامل کسانی که از راه دوستی و بر اساس روابط معمول میان افراد پی به اسرار آنان می¬برند، نمی¬شود، زیرا فلسفه جرم انگاری و ظواهر الفاظ ماده یاد شده شامل آن¬ها نمی¬گردد.
موارد قانونی
منظور از موارد قانونی در ماده (648) ق.م.ا چیست؟آیا منظور مواردی است که قانون¬گذار به طور خاص اجازه افشای آن را داده است؟ مانند مواد(19)،(14)،(13) قانون جلوگیری ازبیماری¬های آمیزشی که درباره مکلف کردن پزشک به اعلام وجود بیماری در شخص به مقامات ذی¬صلاح است یا منظور از موارد قانونی،هم شامل موارد خاص مانند آنچه گفته شد و هم شامل مواردی است که قانون¬گذار به طور کلی و بدون در نظر داشتن اعمالی خاص اجازه ارتکاب جرم افشای سر را داده است. به دیگر سخن،منظور از موارد قانونی، خاص است یا عام؟
پاره ای نویسندگان بر این باورند که منظور از موارد قانونی معنای کلی است، (8) از این رو هم شامل علل موجهه عام و عوامل مسؤولیت کیفری که عام هستند و هم شامل موارد خاص می¬شود.(9) بر پایه این دیدگاه اگر پزشکی از روی اضطرار،سر بیمار خود را آشکار کرد، مرتکب جرم افشای سر نشده است و یا این¬که اگر وکیلی در اثر اکراه اسرار موکل خود را بازگو کرد، مسؤولیت کیفری نخواهد داشت.
به نظر می رسد تعبیر موارد قانونی که در ماده (648) آمده است، منصرف به موارد خاص و منصرف از علل موجهه و عوامل رافع مسؤولیت کیفری است که موارد عام هستند، زیرا مجاز شدن عمل در علل موجهه و رفع مسؤولیت در عوامل رافع مسؤولیت کیفری،امری عام است و همه جرایم و از جمله جرم افشای سر را در بر می گیرد و نیازی نیست به خصوص در این ماده قانونی آورده شود. اگر بیان چنین چیزی نیاز باشد، در این صورت در همه مواد قانونی که به تعریف جرم و مجازات پرداخته اند باید این استثنا ذکر شود، نه در خصوص این ماده.
بنابراین برای شناخت «موارد قانونی» که در ماده (648) آمده است باید به مواد قانون که به طور خاص ذکر شده¬اند، مراجعه کرد و راهی جز مطالعه قانون نیست. ضمناً در مطالعه مواد قانون باید به این پرسش نیز پاسخ داد که آیا منظور از «غیر از موارد قانونی» این است که در این موارد، افشای سر صرفاً جایز است و یا بالاتر از جواز،یک تکلیف قانونی است و باید آن اسرار افشا و به مقامات ذی¬صلاح گزارش شوند؟ با مطالعه مواد قانونی،موارد قانونی که از جرم افشای سر خارج شده اند ،دو دسته امور هستند:
1- اموری که جرم نیستند ولی در زمره اسرار مردم شناخته می¬شوند. با این همه قانون¬گذار پاره¬ای افراد را نه تنها مجاز بلکه مکلف کرده است که آنها را به مقامات صالح گزارش دهند. مانند مواد (19)،(14)،(13) قانون جلوگیری از بیماری های آمیزشی،بند 4 ماده (26) قانون ثبت احوال 1355 درباره الزام به اعلام فوت اشخاص توسط مأموران انتظامی یا کدخدا یا ماده (19) همان قانون درباره تکلیف به اعلام ولادت توسط ماماها به ثبت احوال.
 2- اموری که اگر چه اسرار مردم هستند ولی مشمول عناوین مجرمانه نیز می شوند مانند این¬که ضابطان دادگستری در حین اخذ گزارش از شخصی بدون این¬که وی اقرار کند، پی ببرند که او محلی را برای شرب خمر یا قمار بازی فراهم کرده است. در این صورت طبق ماده (711) قانون مجازات اسلامی وی مکلف است مراتب را به مقامات ذی صلاح گزارش کند. ماده یاد شده مقرر می دارد:
هر گاه یکی از ضابطین دادگستری و سایر مأمورین صلاحیت¬دار از وجود اماکن (11) مذکور در مواد (708) و (705) و (704) یا اشخاص مذکور در ماده (710) مطلع بوده و مراتب را به مقامات ذی¬صلاح اطلاع ندهند، یا برخلاف واقع گزارش نمایند، در صورتی که به موجب قانونی دیگر مجازات شدیدتری نداشته باشند، به سه تا شش ماه حبس یا تا 74 ضربه شلاق محکوم می شوند.
نمونه دیگر را که در این باره می توان نام برد، ماده (606) قانون مجازات اسلامی درباره آگاه شدن مدیران یا مسؤولان سازمان ها و مؤسسات دولتی یا عمومی از وقوع جرم ارتشا یا اختلاس یا تصرف غیر قانونی یا کلاهبرداری یا جرایم مذکور در ماده (599) و (603) قانون مجازات اسلامی است. در چنین مواردی شخص مدیر یا مسؤول،مکلف است مراتب را حسب مورد به مراجع صلاحیت¬دار قضایی یا اداری اعلام کند.
نمونه سوم ماده (232) قانون مالیات های مستقیم مصوب 1366 است.ماده یاد شده مقرر می دارد: مأموران تشخیص و سایر مراجع مالیاتی باید اطلاعاتی را که ضمن رسیدگی به امور مالیاتی مودی به دست می¬آورند، محرمانه تلقی و از افشای آن جز در امر تشخیص درآمد و مالیات نزد مراجع ذی¬ربط در حد نیاز خودداری نمایند و در صورت افشا،طبق قانون مجازات اسلامی با آنها رفتار خواهد شد.
بر پایه آنچه یاد شد،روشن است که تنها کسانی مجاز به افشای سر هستند که نوعی تکلیف قانونی بر عهده آنان نهاده شده باشد و قانون¬گذار آن¬ها را ملزم کرده است که در صورت آگاه شدن بر مواردی که در قانون آمده است، گزارش کنند و اشخاص خارج از قلمرو موارد قانونی مجازبه افشای سر نیستند و در این صورت تحت آن اصل کلی قرار می گیرند که در ماده (648) وجود دارد.
به سخن دیگر می¬توان گفت همه کسانی که به لحاظ وظایفی که قانون بر عهده آنان گذاشته، چنان¬چه به مناسبت شغل خود از اسرار مردم (خواه سر،جرم باشد یا نباشد)آگاه شوند، مکلف به گزارش به مقامات ذی¬صلاح هستند و مشمول اصل کلی ماده (648) قرار نمی¬گیرند، بنابراین اگر ماما یا پزشک در حین معالجات خود متوجه شد که بیمار وی محلی را برای قمارخانه یا شرب خمر دایر کرده است یا وکیلی پی ببرد که موکل او در محل های یاد شده، قبول خدمت کرده است(ماده (710) قانون مجازات اسلامی) چنان¬چه این موارد را افشا کنند، مشمول ماده (648) قرار می¬گیرند، چرا که آن¬چه را که بر آن آگاه شده¬اند، از رهگذر شغل و حرفه¬شان بوده و محرم اسرار شناخته می شوند و مکلف به حفظ آن هستند و با توجه به قوانین کیفری تا هنگامی که وظیفه¬ای بر عهده آنان گذاشته نشده است، مجاز به افشا نیستند و در موارد قانونی برای آنان وظیفه ای درباره افشای چنین اموری تعریف نشده است.
از دیگر سو،چنان¬چه کسانی چون ضابطان دادگستری که طبق قانون مکلف به اعلام و گزارش جرم هستند، در حین اخذ گزارش از فردی که به آنان اطمینان کرده است و مطالبی را به آنان اظهار می دارد،آگاه شوند که فرد اظهار کننده مبتلا به بیماری آمیزشی است و آن را افشا کنند، مشمول ماده (648) قرار می¬گیرند، زیرا که آنان چنین تکلیف یا اجازه ای را ندارند.
می توان گفت اساساً اموری که مربوط به قلمرو خصوصی مردم است و آنان انگیزه بر پنهان کردن آن دارند، تا هنگامی که قانون اجازه نداده، کسی که به خاطر موقعیت خود به آنها آگاه شده و افشا کند، مشمول ماده ( 648) قرار می گیرد.
نکته¬ای که از مطالعه مواد قانونی چون ماده (711) قانون مجازات اسلامی و یا ماده (223) قانون مالیات های مستقیم به دست می آید. این است که در مواردی که شخص مجاز به افشای سر است، باید آن را به مقامات ذی¬صلاح گزارش کند وگرنه چنان¬چه به کسانی به جز افراد یاد شده، گزارش کند،مرتکب افشای سر در غیر از موارد قانونی شده است و باید مجازات شود.پرسش دیگری که به میان می¬آید، این است که شخص افشا کننده ای که مجاز به افشای اسرار مردم است، آیا مجاز است تمام آن¬چه که می داند، آشکار کند یا باید به اندازه نیاز اکتفا کند؟
روشن است که وی باید به اندازه نیاز به افشای اسرار مردم بسنده کند و چنان¬چه بیش از نیاز بیان کند، تحت اصل کلی ماده (648) قرار می گیرد. مویّد این سخت دو امر است؛ یکی اصل حفظ حقوق و آزادی های فردی ،زیرا افشای اسرار دیگران خلاف این اصل شناخته شده و در مخالفت با آن باید به اندازه ضرورت اکتفا کرد.دیگری تصریح ماده (223) قانون مالیات¬های مستقیم، چه این¬که همان گونه که یاد شد،در ماده یاد شده آمده است،مأموران تشخیص مالیات ،اطلاعاتی را که به دست می¬آورند،باید محرمانه تلقی کنند و از افشای آن جز در امر تشخیص در آمد و مالیات و به اندازه نیاز خودداری کنند، وگرنه طبق قانون مجازات اسلامی با آنان رفتار خواهد شد.
نتیجه گیری:
گاه پاره ای امور از اسرار مردم است و این حق آنان است که بخواهند اسرار خود را پنهان کنند.بنابراین چنان¬چه کسانی به مناسبت موقعیت شغلی یا حرفه ای (و با تفسیر موضع،موقعیت اجتماعی تعریف شده) خود از اسرار آنان مطلع شوند و آن را افشا کنند، این عمل برای حفظ حقوق و آزادی های فردی و اعتماد عمومی به حکم ماده (648) قانون مجازات اسلامی جرم شناخته شده است،مگر درباره کسانی که نسبت به افشای آن اسرار ( خواه اسرار، جرم باشد یا باشد) وظیفه¬ای تعریف شده و تکلیف قانونی وجود داشته باشد،در این صورت چنان¬چه در حد انجام وظیفه و به میزان نیاز، اسرار مردم را به مقامات ذی¬صلاح گزارش کنند،مشمول ماده یاد شده قرار نمی گیرند ،در غیر این صورت مجازات خواهند شد.
پی نوشت¬ها:
1- جرم افشای سر گاه درباره اشخاص خصوصی رخ می دهد و گاه در ارتباط با اموری چون اسرار نظامی است. افشای سر درباره اشخاص خصوصی نیز گاه منشأ آن حرفه و شغل است و گاه منشأ آن، روابط معمولی میان انسان-هاست. آن¬چه مد نظر نوشتار پیش¬روست، افشای سری است که منشأ آن حرفه و شغل است که اصطلاحاً به آن secret professional یا اسرار حرفه ای گویند.
2- پاد ،ابراهیم ،حقوق کیفری اختصاصی، ص 380 و ص 386. ناگفته نماند از دیدگاه ماده (727) قانون مجازات اسلامی، جرم افشای اسرار حرفه ای خصوصی است و تعقیب آن منوط به شکایت شاکی خصوصی است.
3- دهخدا، علی اکبر، لغت¬نامه، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم، 1377.
4- زراعت، عباس، شرح قانون مجازات اسلامی،بخش تعزیرات2 ، ص 524، ققنوس، تهران ، 1382.
5- پاد،ابراهیم ،حقوق کیفری اختصاصی، ص 385، تهران، 1346.
6- اصطلاحاً این روش تفسیری را تفسیر منطقی گویند. تفسیری است که شخص با تکیه بر قوانین عقل و ضوابط مسلم حقوقی، دست به تفسیر قانون می زند، در برابر تفسیر قیاسی که شخص صرفاً بر پایه احراز شباهت میان دوچیز، آن دو را در حکم برابر می پندارد. کاتوزیان، ناصر، مقدمه علم حقوق، ص 210، شرکت سهامی انتشار، چاپ بیست و هفتم، 1379.
7- زراعت، عباس، شرح قانون مجازات اسلامی، بخش تعزیرات 2، ققنوس، تهران، ص 528.
8- بسیاری از کشورهای عرب نیز شبیه ماده (647) را مقرر کرده اند و صریحاً کلمه « وضعیت» را آورده¬اند. کلمه وضعیت برابر با همان کلمه موقعیت است. برای نمونه، ماده (565) قانون جزایی سوریه می گوید: کل من کان یحکم وضعه او وظیفته او مهنته او فنه علی علم بسر و افشاه دون سبب مشروع او استعمله لمنفعته الخاصه او لمنفعت اخر، عوقب بالحبس......
9- روشن است فوت یا ولادت کسی گاه برای افراد سر شناخت می شود،در این صورت اگر افراد یاد شده آگاه شدند، مکلف به اعلام هستند.
  

کلیدواژه ها:
[ جمعه 91/5/13 ] [ 9:13 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]

نشر و اشاعه اکاذیب:

انتشار و اشاعه با سوء نیت اخبار دروغ و وقایع خلاف واقع انتشار و اشاعه اخبار دروغ و وقایع خلاف واقع به قصد اضرار به غیر یا تشویش اذهان عمومی یا مقامات رسمی را نشر اکاذیب گویند.به عبارت دیگر، مقصود از اشاعه اکاذیب آن است که مرتکب مطالب و کارهایی را که می داند حقیقت ندارد، عملا و عامدا علیه شخص حقیقی یا حقوقی یا مقامات رسمی شایع و اظهار کند و بدون این که اعمال معینی را به افراد معینی نسبت دهد، اخبار یا مطالب بی اساس و دروغ را بیان کند. 
نشر اکاذیب با هتک حرمت و حیثیت تفاوت دارد، چرا که در نشر اکاذیب حتما مطالب کذب انتشار می یابد و واقعیت ندارد، اما در هتک حیثیت هم واقعیت و اسرار خصوصی فرد فاش می شود و هم ممکن است با اشاعه کذب حیثیت شخص خدشه دار گردد.

بررسی حقوقی

هتک حرمت و نشر اکاذیب نیز مانند تمامی جرایم دیگر از سه رکن تشکیل شده است تا عنوان جرم بر آن صدق نماید. رکن اول رکن قانونی جرم است. رکن دوم رکن مادی جرم است و رکن سوم نیز رکن معنوی جرم می باشد که در این قسمت به بررسی آن ها می پردازیم.

ارکان یا عناصر قانونی جرم هتک حرمت و اشاعه اکاذیب:

فصل پنجم از قانون نوپای جرایم رایانه ای به این مهم اختصاص دارد و در طی سه ماده و یک تبصره در شماره های 16 ، 17 و 18 به آن می پردازد.

 ماده 16 قانون جرایم رایانه ای می گوید: "هر کس به وسیله سامانه های رایانه ای یا مخابراتی، فیلم یا صوت یا تصویر دیگری را تغییر دهد یا تحریف کند و آن را منتشر یا با علم به تغییر یا تحریف منتشر کند، به نحوی که عرفا موجب هتک حیثیت او شود، به پنج میلیون ریال تا چهل میلیون ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهد شد."

قابل ذکر است که اگر تغییر یا تحریف به صورت مستهجن باشد علاوه بر این که به فرد بزه دیده آسیب جدی می رسد، نوعی اشاعه فحشا نیز می باشد که جرم از زمره جرایم علیه عفت و اخلاق عمومی نیز می باشد و نمایش آن طبق بند اول ماده 640 قانون مجازات اسلامی عفت و اخلاق عمومی را جریحه دار می نماید. پس لازم است قانونگذار در این مورد شدت عمل بیشتری به خرج دهد.

ماده 17 بیان می دارد: "هر کس به وسیله سامانه های رایانه ای یا مخابراتی صوت یا تصویر یا فیلم خصوصی یا خانوادگی یا اسرار دیگری را بدون رضایت او جز در موارد قانونی منتشر کند یا در دسترس دیگران قرار دهد، به نحوی که منجر به ضرر یا عرفا موجب هتک حیثیت او شود، به حبس از نود و یک روز تا دو سال یا جزای نقدی از پنج میلیون ریال تا چهل میلیون ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهد شد."

گویا این ماده تنها اختصاص به هتک حرمت دارد و نشر اکاذیب مقصود نبوده است و انتشار اسرار و مسایل خصوصی خانواده مد نظر قانونگذار بوده است تا حریم خصوصی افراد محفوظ بماند.
در ماده 18 قانونگذار می گوید: "هر کس به قصد اضرار به غیر یا تشویش اذهان عمومی یا مقامات رسمی به وسیله سامانه رایانه ای یا مخابراتی اکاذیبی را منتشر نماید، یا در دسترس دیگران قرار دهد یا با همان مقاصد اعمالی را بر خلاف حقیقت، راسا یا به عنوان نقل قول، به شخص حقیقی یا حقوقی به طور صریح یا تلویحی نسبت دهد، اعم از این که از طریق یاد شده به نحوی از انحا ضرر مادی یا معنوی به دیگری وارد شود یا نشود، افزون بر اعاده حیثیت (در صورت امکان) به حبس از نود و یک روز تا دو سال یا جزای نقدی از پنج میلیون تا چهل میلیون یا هر دو مجازات محکوم خواهد شد."

به نظر می رسد ماده 698 قانون مجازات اسلامی نیز دقیقا حاوی همین ماده است و مقصود قانونگذار تنها منتشر شدن اکاذیب باشد به هر شکل ممکن، و نوع وسیله چندان در جرم دخیل نبوده و شامل اینترنت نیز می شود، چرا که انتشار در آن بسیار وسیع تر صورت می گیرد؛ ایمیل یا پیام های متنی تلفنی خود نوعی مراسله به شمار می آید؛ پس قانونگذار نوع ارسال و انتشار را مد نظر نداشت. کما این که روی سایت گذاشتن اکاذیب نیز نوعی رساندن مطلب به دیگران است، چنان چه اگر کسی اکاذیبی را از کسی بنویسد ولی آن را منتشر نسازد مرتکب جرمی نشده است.

عنصر مادی جرم هتک حرمت و نشر اکاذیب

عنصر مادی این جرم، اظهار و نشر اکاذیب یا نسبت دادن عمل خلاف حقیقت به شخص حقیقی یا حقوقی یا مقامات رسمی است که به یکی از راه های مذکور در ماده 698 قانون مجازات اسلامی یا مواد 16 الی 18 قانون جرایم رایانه ای محقق می شود. در حقیقت دو جرم در این مواد بیان شده است. یکی اظهار اکاذیب و دیگری نسبت دادن مطلب غیرواقعی به شخص یا اشخاص حقوقی یا مقامات رسمی.

رکن معنوی جرم هتک حرمت و نشر اکاذیب

سوءنیت عام در این جرم آن است که مرتکب باید بداند امری را که از طریق رایانه اظهار یا شایع می کند یا به دیگری نسبت می دهد، دروغ و بی اساس است و سوءنیت خاص در این جرم قصد اضرار به غیر و تشویش اذهان عمومی یا مقامات رسمی است. بنابراین اگر مرتکب قصد مذکور را نداشته باشد و یا ثابت کند که گمان بر حقیقت داشتن موضوع انتساب داشته است، مشمول حکم نخواهد بود.

بنابراین علم و آگاهی مرتکب به کذب بودن اظهارات لازمه عمدی بودن جرم نشر اکاذیب است و فقدان یا تردید در آن علی الاصول مانع تحقق وصف عمدی بودن خواهد بود. همچنین قصد مرتکب نیز جزء دوم رکن معنوی این جرم است. به عبارتی عمد در ارتکاب فعل خلاف قانونی که اصطلاحا سوءنیت عام می گوییم. البته انگیزه نیز جزء دیگری است که قانونگذار استثناء در صدر ماده به آن تصریح کرده است. 

مقایسه نشر اکاذیب با افترا و قذف و توهین:

نشر اکاذیب از جهت نسبت دادن مطلب غیرواقعی به شخص حقیقی یا حقوقی یا مقامات رسمی شباهت به افترا دارد، تنها تفاوت آن دو در این است که نسبتی که در نشر اکاذیب داده می شود، جرم نیست. اما مشخص نیست چرا قانونگذار نشر اکاذیب رایانه ای را از نوع سنتی آن تفکیک نموده اما در مورد افترا ساکت مانده است؟ همچنین در مورد توهین و قذف (که مصداق هتک حرمت هستند)، امروزه این جرایم نه تنها به صورت رایانه ای صورت می گیرند که عواقب بدتری نیز دارند اما قانونگذار بدان توجهی ندارد. ضرورت دارد که قانونگذار برای جرم قذف و توهین و افترایی که در رایانه یا توسط رایانه صورت می گیرد تشدید مجازات در نظر بگیرد. محدوده اینترنت، به وسعت جهان است و آبروی اشخاص در تمام دنیا به خطر می افتد. حتی اگر معتقد باشیم که قذف و توهین و افتراء جزء جرایم رایانه ای نیست ولی وقتی توسط رایانه و در محیطی چون اینترنت صورت می گیرد لازمه سختگیری بیشتری است.

آنچه در این قانون مبهم می نماید آنکه چرا در جرایمی چون کلاهبرداری یا جعل یا سرقت دو نوع مجازات متفاوت برای نوع کلاسیک و رایانه ای آن در نظر گرفته شد در حالی که در هر دو نوع هم یک نتیجه عاید بزهکار می شود، یعنی چه جعل رایانه ای باشد چه سنتی به هر حال جعل صورت می گیرد و جرم شدت و حدت بیشتری ندارد و نتیجه یک جرم است یا در سرقت و کلاهبرداری که نتیجه در نوع سنتی و کلاسیک یکسان است و نفس عمل دزدی یا کلاهبرداری است که واقع می شود.

آیا می توان گفت که جعلی که به طریق رایانه ای انجام می شود جرم دیگری است فقط چون روی داده های رایانه ای انجام شده است و در نهایت جعل صورت نگرفته یا نوع شدیدتری از جعل صورت گرفته؟ اما از دیگر سو مجازات جرایمی چون قذف یا توهین یا حتی افترا در هر دو نوع رایانه ای و سنتی یکسان است در حالی که بر کسی پوشیده نیست که لطمه ای که در نوع سنتی این جرایم بر بزه دیده وارد می شود بسیار ناچیزتر از نوع رایانه ای این جرایم است. چرا که اگر در نوع سنتی این جرایم آبروی بزه دیده در بین افراد معدودی مورد تعرض قرار گیرد اما در نوع رایانه ای آبروی فرد شاید در جهان به مخاطره بیفتد.

برای روشن تر شدن مقصود مثالی می آوریم، تصور کنید شخص "الف" در میان جمع دوستانش به شخص "ب" توهین می کند یا افترا زده و یا قذف می کند. آبروی شخص بزه دیده در میان تعداد معدودی مورد تعرض واقع می شود و زیان روانی کمتری بر شخص وارد می شود تا این که همین شخص در اینترنت که میلیون ها نفر مخاطب دارد مورد توهین یا ... واقع شود. ممکن است بزه دیده در نوع سنتی بتواند به هر دشواری هست دروغ بودن ادعای مجرم را به کسانی که در جلسه توهین وی حاضر بودند ثابت کند، اما در نوع رایانه ای چه طور ممکن است این کار صورت بگیرد.

این در حالی است که از نظر اسلام نیز حیثیت و شرافت اشخاص دارای اهمیت خاصی است. خداوند در قرآن کریم، ضربه و ضرر به حیثیت و شرافت انسان را منع و برای آن ائمه معصومین (ع) نیز به عنوان قرآن ناطق، ارزش و اهمیت خاصی برای حیثیت و شرافت افراد قائل شده اند.

مضافا بر این که اجماع فقهای ما نیز چنین اعمالی را مذمت نموده و با تاسی از قرآن و احادیث و روایات جمعا به بحث پیرامون آن پرداخته و با ذکر مجازات های مقرره در کتب خود، به طور مفصل هر یک را بررسی کرده اند. علاوه بر این، عقل حکم می کند که شخصیت معنوی افراد جامعه انسانی و حیثیت و شرافت آنها محترم و تعرض به آن مذموم وقابل مجازات باشد. 


کلیدواژه ها:
[ جمعه 91/5/13 ] [ 8:57 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]

   ب- طرف جرم

   شرط دیگر تحقق این جرم  این است که مطابق تصریح ماده 609 ق.م.ا باید توهین متوجه اشخاص معین باشد  در حالی که درتوهین ساده مقنن توهین به افراد را جرم شناخته است  . خوشبختانه در قانون جدید تعزیرات مصوب 1375 قانونگذار سعی کرده مصادیق  مستخدمان کشور را به نحو جامع تری تصریح نموده و آنها را مورد حمایت خاص  جزایی قرار دهد گرچه همچنان این ایراد به قانونگذار وارد است که نسبت به  کارکنان نهادهای انقلابی سکوت کرده و نظری بر شمول ماده 609 ق.م.ا بر این  افراد نداشته است. از بین مصادیق نهادهای انقلابی که در ماده واحده مصوب  شورای انقلاب اسلامی (1359/4/13) به صورت تمثیلی به آن تصریح شده، جهاد سازندگی و نهضت سوادآموزی می باشند که در حال حاضر جهاد سازندگی بهوزارتخانه تبدیل شده و نهضت سودآموزی نیز یکی از موسسات دولتی وابسته بهآموزش و پرورش بوده و از مصادیق دولتی می باشد. بنابراین توهین به کارکناناین دو نهاد در حال انجام وظیفه یا به سبب آن، مشمول مفاد ماده 609 ق.م.ااست. اما راجع به کارکنان سایر نهادها و موسسات که بعد از انقلاب تشکیلشده اند همچنان جای طرح این سوال است که آیا اهانت به آنها می تواند درقلمرو 609 باشد یا نه؟

    شایان ذکر است که در تمامی مواردی کهتوهین به اشخاص را نتوان بر مبنای مفاد ماده 609 برقرار کرد، آن توهین باتوجه به شرایط مصداق ماده 608 یعنی توهین ساده بوده و مفاد آن ماده نسبتبه آن جرم اجرا می گردد و این گونه نیست که جرم توهین منتفی گردد فقط نکتهدر این است که آن جرم دیگر جرم علیه مستخدم یا کارمند دولت نخواهد بود.

 ج- در حال انجام وظیفه یا به سبب آن

شرط دیگر تحقق عنصر مادی در این جرم آن است که توهین در حین انجام وظیفه یا به سبب آن صورت گرفته باشد.

مراداز وظیفه هر نوع شغل و ماموریتی است که صاحبان مقام یا مقامات مملکتی وسایر دارندگان سمت رسمی مستخدمین دولت، بر طبق قانون به طور مستمر یاموقت، مکلف به انجام یا اجرای آن می باشند.” (ولیدی، دکتر محمدصالح، سال1369، ص 285.) بر طبق تعریف فوق مستخدمان کشور حتی در حین انجام ماموریتهای محوله از سوی اداره یا سازمان متبوع خویش در حال انجام وظیفه محسوب میشوند واهانت به آنها با تحقق ارکان سه گانه جرم، توهین مشدد محسوب می شود. بنابراین با توجه به معنی عرفی و اصطلاحی وظیفه برای تحقق جرم لازم است کهمرتکب در محیط اداره یا محل کار اشخاص مذکور در ماده 609 ق.م.ا حضور یافتهو در حالی که آنها مشغول انجام وظیفه قانونی خود هستند به آنها توهین کندو یا اینکه در خارج از محل کار و ساعات اداری به سبب انجام وظیفه ای که دراجرای قانون نسبت به ارباب رجوع به آنها واگذار شده، مورد توهین قرارگیرند.  در رابطه با شرط در حین وظیفه جهت تحقق عنصر مادی جرمتوهین مشدد در ماده 609 زمان و مکان در تحقق جرم موثر است و کافی است کهکارمند در محل کار و خدمت مورد اهانت قرار گیرد ولی در مورد شرط به سببانجام وظیفه، زمان و مکان در تحقق جرم بی تاثیر است. در هرحال در هر موردیعنی در حال انجام وظیفه یا سبب آن شرط تحقق عنصر مادی جرم موکول به آناست که ملازمه منطقی و عرفی بین توهین و انجام وظیفه این قبیل اشخاص احرازگردد.

 د- شرط علنی یا حضوری بودن

یکیاز مسائل دیگر در ارتباط با تحقق عنصر مادی جرم این است که آیا لازم استکه تحقق جرم به صورت علنی و حضور باشد یا خیر؟ قانون در مواد 608 و 609ق.م.ا راجع به علنی بودن توهین ساکت است برخی اساتید قائل به این اند کهعلنی بودن توهین برای انطباق آن با حکم قانون ضروری است (گلدوزیان، دکترایرج، سال 1369، ص 72)

ولی به نظر می آید، برای تحقق توهین علنی بودن آنشرط نیست زیرا اولااگر تحقق جرم مقید به این شرط بود، مقنن می بایست به آنتصریح     می کرد همچنان که در برخی مواد قانون جزا، علنی بودن را شرط تحققجرم توهین دانسته و به آن تصریح کرده است. ثانیا ماهیت عمل مجرمانه چناناست که عرفا توهین به صورت غیرعلنی نیز قابل تصور می باشد. تنها اشکالقابل تامل در این مورد است که اگر قائل به تحقق توهین به صورت غیرعلنی(بدون هیچ شاهد و ناظری) باشیم، در عمل اثبات اهانت های غیرعلنی در محاکمبا مشکل مواجه می شود.

عنصر معنوی

    عنصر معنوی دراین جرم از دو رکن تشکیل شده است: اول) سوءنیت عام: از نظر طبقه بندی عنصرروانی، جرم توهین که در آن قصد مجرمانه مرتکب همیشه مفروض است، ازجملهجرایم صرفا مادی محسوب می شود زیرا در این جرم صرف توهین آمیز بودن اعمالیا زشت بودن لفظ مرتکب، تا کاشف از وجود قصد مجرمانه مفروض اوست. به عبارتدیگر اثبات سوءنیت در این گونه جرایم جنبه حکمی دارد نه موضوعی. (ولیدی،دکتر محمدصالح، سال 1371، ص 165.)دوم سوءنیت خاص: یعنی مرتکب شدن بایدشخصیت طرف توهین را بشناسد و وافق به سمت و مقام او باشد. بنابراین احرازسوءنیت خاص شرط تحقق عنصر روانی جرم است و الادر صورت فقدان این شرط عملمرتکب توهین به شخص عادی محسوب شده و مشمول ماده 608 ق.م.ا خواهد بود.

مجازات

دررابطه با جرم موضوع م 609 ق.م.ا در صورتی که قاضی به مجازات حبس حکم دهد،در واقع به مجازات اشد حکم داده زیرا مجازات حبس پیش بینی شده در این مادهنسبت به مجازاتهای مذکور در م608 (شلاق و جزای نقدی) با توجه به درجه بندیشدت مجازات ها، مجازات شدیدتری است اما این ایراد به قانونگذار وارد استکه چنانچه قاضی در پرونده ای به اجرای یکی از دو مجازات دیگر که در ماده609ق.م.ا پیش بینی شده حکم دهد (یعنی تا 74 ضربه شلاق و یا پرداخت جزاینقدی تا یک میلیون ریال) در مقایسه با ماده 608 ق.م.ا که راجع به توهینساده است و عینا همین دو مجازات در آن پیش بینی شده، چگونه چنین حکمی،تشدید مجازات محسوب می شود. به هرحال برای اینکه عنوان تشدید مجازات راجعبه دو مجازات اخیرالذکر صدق کند، به نظر می رسد قانونگذار باید درمجازاتهای شلاق و جزای نقدی مذکور در ماده 609 ق.م.ا تجدیدنظر نماید.

منابع:

 ـ حسین بهشتی ، سید محمد ، حکومت در اسلام با مقدمه علی حجتی کرمانی ، جلد اول ،

- ابوالحمد عبد الحمید ، حقوق اداری ایران 

 ـ ابوالحمد عبد الحمید ، حقوق اداری استخدام کشوری و مسئولیت مدنی دولت در ایران جلد دوم 

ـ شهری ، غلامرضا و ستوده جهرمی ، سروش ، نظریات اداره حقوقی قوه قضاییه در زمینه مسائل کیفری روزنامه رسمی کشور ، 1373

 ـ طباطبایی موتمنی ، منوچهر ، حقوق اداری ،.

 ـ شهری ، غلامرضا و ستوده جهرمی ، سروش 

 ـ جعفری لنگرودی ترمینولوژی حقوق


کلیدواژه ها:

 

مستند قانونی جرم توهین ماده 608 قانون مجازات اسلامی می باشد که در آن آمده است:توهین یا اهانت عبارت از کاری ( اعم از قول ، اشاره و عمل ) است که متضمن اسناد و اخبار نبوده و به نحوی از انحاء در حیثیت متضرر از این جرم نوعی وهن وارد کند .توهین غالبا با الفاظ فحش و تحقیر محقق می شود و اشاره و یا عمل موهن هم قائم مقام همین الفاظ می باشند . ممکن است در جرم توهین مجرم از طرف مجنی علیه تحریک شده باشد که در اینصورت مجازات خفیف خواهد شد . بنابراین در توهین :

اولا – الفاظی ( یا اشاره یا عملی ) که به حیثیت طرف لطمه وارد کند به کار می رود به معنی الفاظ ذاتا موهن نیست ولی طرز تلفظ موهن است .

بعضی الفاظ در بعضی ازمنه و امکنه موهن است

ثانیا – با ملاحظه شخصیت طرف باید موهن بودن لفظ احراز شود .

ثالثا – قصد توهین .

عنوان هتک حرمت اعم از افتراء و توهین است

در مورد توهین به مأمور دولت احراز دو امر ذیل هم لازم است :

اول – وضعیت استخدامی مأمور . بازنشته مأمور دولت نیست .

دوم –وقوع توهین در حال انجام وظیفه و یا به سبب انجام وظیفه

در ارتباط با جرم توهین ( چه ساده ، چه مشدد ، چه توهین به مقدسات و)   عدّه ای اعتقاد دارند که در این جرم الزاما باید از الفاظ رکیک استفاده  شده باشد ؛ ولی ماده واحده ی استفساریه نسبت به کلمه ی اهانت ، توهین و یا  هتک حرمت و ... می گوید « ... بکار بردن الفاظی که صریح یا ظاهر باشد و یا  ارتکاب اعمال و انجام حرکاتی که با لحاظ عرفیات جامعه و با در نظر گرفتن  شرایط زمانی و مکانی و موقعیت اشخاص موجب تخفیف و تحقیر آنان شود.»در ضمن می دانیم برای رخ دادن جرایمی اینچنینی کلمه باید در نزد گوینده ی  آنها دارای معنای تحقیر و توهین آمیز باشد و نیازی نیست که مخاطب این  کلمات هم به معنای آن آگاه باشد .

   به طور کلی توهین در دو مفهوم عام و خاص به کار می رود: توهین در مفهوم عامشامل فحاشی، قذف، نشر اکاذیب، سب و افتراست و به معنای خاص نیز شامل توهینساده و مشدد موضوع مادتین 608 و 609 ق.م.ا می باشد. توهین ساده موردی استکه عمل مادی وهن آور و بدون توجه به شخصیت بزه دیده صورت می گیرد یعنی طرفجرم اشخاص عادی است ولی توهین مشدد یا مقید، موردی است که به اعتبار شخصیتطرف جرم یا نحوه ارتکاب دارای مجازات شدید است. توهین به مستخدمین کشور- اعم از مقامات رسمی و یا مستخدمان عادی- از جمله مصادیق توهین مشدد است.

    “توهیندر معنای اخص عبارت است از نسبت دادن هرامر وهن آور اعم از دروغ یا راست،به هر وسیله و طریق ای که باشد یا انجام دادن هر فعل یا ترک فعل که از نظرعرف و عادت موجب کسر شان و یا پست شدن طرف می شود.” (پاد، دکتر ابراهیم،1352، ص 373.) توهین یک مفهوم کلی است و بدین ترتیب فحاشی را می توان ازمصادیق آن دانست اینک به عناصر توهین مشدد در محل بحث ما توهین بهمستخدمین کشور می پردازیم.

عنصر قانونی

در ماده609ق.م. ا است که مقرر می دارد: «هرکس با توجه به سمت، یکی از روسای قوهیا معاونان رئیس جمهور یا وزرا یا یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی یانمایندگان مجلس خبرگان یا اعضای شورای نگهبان یا قضات یا اعضای دیوانمحاسبات یا کارکنان وزارتخانه ها و موسسات و شرکت های دولتی و شهرداری هادر حال انجام وظیفه یا به سبب آن توهین نماید به سه تا شش ماه حبس و یا تا74ضربه شلاق و یا پنجاه هزار تا یک میلیون ریال جزای نقدی محکوم می شود».

عنصر مادی

الف- عمل مادی وهن آور

اولینجزء از عنصر مادی این جرم انجام عمل وهن آور است که ممکن است به صورت فعلیا ترک فعل توهین آمیز صورت پذیرد. در ارتباط با عمل مادی وهن آور، باتوجه به کلی بودن کلمه توهین و اعم بودن آن، چنین استنباط می شود کهقانونگذار ما شرط خاصی در این خصوص قائل نشده است. بنابراین مشمول مادهمورداشاره اعم از این است که شفاهی باشد یا کتبی، به وسیله گفتار و کتابتو تصویر باشد یا بی گفتار و کتابت در طرز رفتار وعمل توهین کننده مستترگردد (همان منبع، ص 375) زیرا در کلیه اقسام اهانت اعم از زبانی، قلمی وعملی مخاطب اعم از افراد عادی یا مستخدمین کشوری به نحوی از انحای مورداهانت قرار می گیرند  ....

 

  


کلیدواژه ها:

 ورزش در اسلام 1

 


قرآن کتاب آسمانى اسلام ، بزرگترین سرمشق و راه گشاى زندگى انسانها در همه شئون و امور، تا روز قیامت است . در این کتاب بزرگ و بى نقص - که کلام خالق انسان و تمام هستى مى باشد - آیاتى وجود دارد که به گونه اى بر اهمیت ورزش و نیرومندسازى جسم در کنار تقویت روح و بعد علمى دلالت دارد. ما در این جا به برخى از این آیات - در حد وسع مقاله- اشاره مى کنیم ، باشد که راه گشاى ورزشکاران ، ورزش دوستان و سایر اقشار جامعه مؤمن و مسلمان ما باشد، انشاءالله .

طالوت و نیرومندى جسمانى
از جمله مواردى که نیرومندى جسمانى به عنوان یک مزیت و امتیاز در قرآن ذکر شده ، داستان طالوت و قوم بنى اسرائیل است . قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان ، ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبرى هاى خردمندانه حضرت موسى (علیه السلام ) از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند، ولى پس از مدتى دچار غرور شده و دست به قانون شکنى زدند، و به همین جهت ، سرانجام از قوم ((جالوت )) - که در ساحل دریاى روم ، بین فلسطین و مصر مى زیستند - شکست خورده و 440 نفر از شاه زادگانشان نیز به اسارت جالوتیان درآمدند.

این وضع ، چندین سال ادامه داشت ، تا آن که خداوند پیامبرى به نام ((اشموئیل ))  را براى نجات و ارشاد آنها برانگیخت . بنى اسرائیل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و امیرى براى آنها انتخاب کند، تا همگى تحت فرمان و هدایت او، با دشمن نبرد کنند و عزت از دست رفته خویش را بازیابند.

اشموئیل به درگاه خداوند روى آورده و خواسته قوم خود را به پیشگاه حضرت احدیت عرضه داشت ، به او وحى شد که طالوت را به پادشاهى ایشان برگزیدم :
و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا
و پیامبرشان به آنها گفت : خداوند، طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب ) کرده است .
از آنجا که طالوت مردى کشاورز بوده و توانایى مالى چندانى نداشت ، اشراف با انتخاب وى مخالفت نمودند:
قالوا انى یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه و لم یؤ ت سعة من المال
گفتند: چگونه او بر ما حکومت داشته باشد، با این که ما از او شایسته تریم ؟ و او ثروت زیادى ندارد.
او نه ثروت و قدرت مالى دارد و نه موقعیت اجتماعى و خانوادگى ، زیرا از خاندان نبوت و پیامبرى نبوده و از خاندان پادشاهى نیز نیست .
اشموئیل در پاسخ گفت :
ان الله اصطفیه علیکم و زاده بسطة فى العلم و الجسم
خداوند او را بر شما برگزیده و علم و ( قدرت ) جسم او را وسعت بخشیده است .
چنان که ملاحظه مى شود، اشموئیل پیامبر دو خصلت ((گسترش ‍ علمى و توانایى جسمى )) را بر دو خصوصیت دیگر، یعنى قدرت مالى و افتخارات نژادى و نسبى ، فضیلت و ترجیح مى دهد و دارنده این دو خصلت را براى احراز مقام رهبرى شایسته تر مى داند، در این جا قدرت بدنى با صراحت به عنوان یک مزیت و فضیلت مطرح شده و در کنار علم و قدرت علمى قرار گرفته و با آن مقایسه شده است . هنگامى اهمیت این مقایسه روشن مى شود که با اهمیت علم از دیدگاه اسلام آشنا شویم
. در قرآن مى خوانیم :
انما یخشى الله من عباده العلماء
((در جمع بندگان الهى ، فقط علما هستند که ترس و بیم از خداوند دارند (و حس تقوا و پرهیزکارى در دل آنها راه دارد).))
من یؤ ت الحکمة فقد اوتى خیرا کثیرا
کسى که از حکمت (و دانش و استحکام در اندیشه و گفتار و رفتار) برخوردار گردد، به خیر و برکت فراوانى دست یافته است .
خداوند در مقام بیان منزلت والاى حضرت یحیى (ع ) مى فرماید:
و اتیناه الحکم صبیا
ما به یحیى (ع )، آنگاه که کودکى بیش نبود، حکم و داورى متین و راى و اندیشه اى استوار ارزانى داشتیم . و در کودکى به او دانایى عطا کردیم .
یرفع الله الذین امنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات
خداوند آنهایى را که ایمان آورده اند و کسانى را که دانش یافته اند، به درجاتى برافرازد.
در احادیث نبوى نیز در این خصوص چنین آمده است :
مداد العلماء افضل من دماء الشهداء
مرکب قلم دانشمندان از خون شهدا برتر است .))
ان الملائکة لتضع اجنحتها لطالب العلم رضى بما یصنع
فرشتگان آسمانى براى ابراز رضایت و شادمانى نسبت به دانش آموختن طالبان علم ، پروبال خویش را فرو مى نهند.))
اطلبوا العلم ولو بالصین
جویاى دانش و علم باشید، هر چند آن را در چین (و نقاط بسیار دوردست ) سراغ گرفته باشید.
فقیه اشد على الشیاطین من الف عابد
وجود یک فقیه و فرد واجد بینش و بصیرت دینى ، از دیدگاه شیطان ها و اهریمن صفتان ، طاقت فرساتر و تحمل ناپذیرتر از وجود هفتاد عابد است .
موت قبیلة ایسر من موت العالم
مرگ یک گروه قبیله ، از مرگ یک عالم و دانشمند، آسانتر و تحمل پذیرتر است .
حال که تا حدودى با ارزش و مقام والاى علم و عالم از دیدگاه اسلام آشنا شدیم ، مى توانیم به اهمیت تقویت جسم نیز پى ببریم ، زیرا در این آیه قرآنى ، نیرومندى جسمانى در ردیف نیرومندى علمى - و البته بلافاصله پس از آن - ذکر شده است . البته باید توجه داشت نیرومندى علمى بر توانایى جسمانى اولویت و برترى دارد و رهبر چنان چه از نظر علمى ضعیف باشد، دیگر نمى تواند رهبرى کند و توانایى جسمى او نیز کمکى به وى نخواهد کرد. بدین جهت است که مى بینیم ابتدا توانایى علمى طالوت مطرح شده و سپس توانایى جسمى وى ، و فرمود:
و زاده بسطة فى العلم و الجسم .
از همین جا مى توان استفاده کرد که قوى بودن جسمانى براى یک ورزشکار کافى نبوده و باید به موازات تقویت جسم - بلکه مقدم بر تقویت جسم - به تقویت جنبه علمى و ایمانى نیز بپردازد. قدرت بدنى و حتى قدرت علمى فراوان ، چنان چه با ایمان به خدا همراه نگردد، جز زیان و خسران ، فایده دیگرى براى جامعه بشرى نداشته و همچون تیغ تیزى خواهد بود در دست زنگى مست .


کلیدواژه ها:
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 1:47 عصر ] [ محمد رشیدپور (86) ]

 

                                                                                                       

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ازکدامین قبیله ای ؟

                                                                                              

ای خدای کعبه، این مردمی را که همه عمرهرصبح وشام درجهان، روبه خانه(کعبه) تو دارند رو به خانه تو می زییند و روبه خانه تو می میرند ،این مردمی را که برگرد خانه ابراهیم تو طواف میکنند ،قربانی جهل شرک ودر بند جور نمرود(انگلیس وآمریکا) مپسند. ای خداوند، آنهایی(یهودیان فعلی) که به آیات تو کفرمی ورزند وپیامبران تو را به ناحق می کشند ونیز مردانی را که ازمردم بر خواسته وبه عدالت وبرابری می خوانند نابود میکنند بر جهان مسلطند...

وتوای محمد، پیامبر بیداری ،آزادی وقدرت، درخانه(عربستان) توحریقی دامن گستر درگرفته است وبر سرزمین تو سیلی بنیان کن ازغرب سرآورده است وخانواده تودیریست که دربستر سیاه ذلت به خواب رفته اند، برسرشان فریاد زن، برسرشان فریاد زن قم فانذر(بپا خیزید) ،بیدارشان کن...

وتوای علی، ای شیر، مرد خدا ومردم، رب النوع عشق وشمشیر،ما شایستگی شناخت تو را از دست داده ایم، شناخت تو را از مرزهای ما برده اند(غرب)، اما عشق تورا علی رغم روزگار درعمق وجدان خویش ،درپس پرده های دل خویش همچنان مشتعل نگاه داشته ایم     . تو ستمی را ،بریک زن یهودی که در زمه حکومتت می زیست، تاب نیاوردی واکنون مسلمانان رادر ذمه یهود ببین، وببین که برآنان چه میگذرد ...ای صاحب آن بازو، ای صاحب آن بازو که یک ضربه اش از عبادت دو جهان برتر است ،ضربه ای دیگر...

 

 

 


کلیدواژه ها:
[ پنج شنبه 91/4/29 ] [ 11:35 صبح ] [ محمد رشیدپور (86) ]
<   1   2   3  
درباره ی وبلاگ
رضویّون -  دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد

کانون دانش آموختگان دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد، در سال 1389 تأسیس گردید. این وبلاگ وابسته به این کانون، و محلی است برای هم افزایی فعالیت ها و ایده های قرآنی. ان شاء الله بتوانیم قدمی مؤثر در راه ترویج «انس با قرآن کریم» برداریم.

رضویون در آپارات

ثبت نام نویسندگی وبلاگ رضویّون

حقیقت این است که ما هنوز خیلی از قرآن دوریم...

کد نمادِ ما
ذکر امروز
دانشکده ها
دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

قرآن و زندگی - وبلاگ شخصی استاد عظیم پور

انجمن علمی دانشجویی دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد

دانشجویان دانشکده علوم قرآنی شاهرود

فاطر - بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران

ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای
بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان
مسجد نما
مدرسه نما
جامع الاحادیث
پایگاه اطلاعرسانی مداح اهل بیت (ع) حسن نجف زاده
اسلام کوئست
مؤسسه فرهنگی بیان هدایت نور
طرحی برای فردا
روشنگری
آمار بازدید
بازدید امروز: 111
بازدید دیروز: 146
کل بازدیدها: 2417005
موسیقی وبلاگ
ایران رمان

ابزار هدایت به بالای صفحه